ضربالمثلی از بیملاحظگی
شامت اینجا بخور دهنگیرت جای دیگه
مردی بود که همراه خانوادهاش مشغول خوردن شام بودند. نه قرار بود جایی بروند نه با کسی قول و قراری داشت. ناگهان صدای در بلند شد.
مرد نگاهی به همسرش انداخت و گفت: کیست که این وقت شب در میزند؟ از جا بلند شد و رفت در خانه را باز کرد.
یکی از همکارانش بود. سلام و علیکی با هم کردند و همکارش گفت: «شام خانهی دخترم میهمانم، گفتم سر راه سری به تو بزنم و حالی بپرسم. مرد گفت: بفرمایید.
همکارش گفت: بهتر است مزاحم نشوم.
مرد، باز هم تعارف کرد. همسر مرد گفت: میهمان، حبیب خداست. سفره باز است، بفرمایید با ما شام بخورید. مرد همکار گفت: نه نه اصلاً مزاحم نمیشوم.
مرد گفت: مثل یک دوست خوب بنشین و غذایت را بخور.
همکارش گفت: میخواهم خانه دخترم بروم. شام آنجا دعوت شدهام.
مرد گفت: شام را با ما بخورید و بعد به خانه دخترتان بروید. همکارش گفت: نه خیلی متشکرم، شام نمیخورم، فقط دو لقمه دهنگیره میخورم و تهبندی میکنم و شام را به خانهی دخترم میروم.
سپس مشغول خوردن غذا شد.
مرد و افراد خانوادهاش که انتظار داشتند او پس از خوردن یکی – دو لقمه، کنار بکشد و چیزی نخورد.
همکار مرد به اندازهی غذای دو نفر را جلو خودش کشید و با اشتها خورد. چهرهی بچههای صاحبخانه که گرسنه مانده بودند، دیدنی بود.
غذا تمام شد. همکار مرد گفت: دست شما درد نکند خانم! غذای خوشمزهای پخته بودید. کاش خانهی دخترم میهمان نبودم و یک شام درست و حسابی اینجا میخوردم.
مرد صاحبخانه که از دست او عصبانی بود گفت: «بهتر است این دفعه شامت را اینجا بخوری و دهنگیرهات را خانهی دخترت ….»
از آن به بعد دربارهی کسی که در پذیرش دعوتی بیش از حد تعارف کند اما در عمل ملاحظه نکند میگویند: (این دفعه شامت را اینجا بخور و دهنگیرهات را جای دیگر)
ثبت دیدگاه