شوم دانستن روزگار
حسن بن مسعود میگوید: در حالی خدمت امام هادی سلامالله علیه رسیدم که انگشتم خراشیده بود و شانهام بر اثر برخورد با سوارهای آسیب دیده بود و در میان جمعیتی نیز وارد شده بودم که به سبب ازدحام، قسمتی از لباسم پاره شده بود؛ پس گفتم: ای روز! چه شومی! خدا شرّت را از من بگرداند. آن امام سلامالله علیه به من فرمود: ای حسن تو نیز که با ما رفت و آمد داری، گناهت را به گردن بیگناه میاندازی؟ حسن گوید [پس از این تذکر امام] به خود آمدم و به خطایم پی بردم؛ پس گفتم: ای مولای من از خدا آمرزش میطلبم. امام فرمود: ای حسن! روزگار را چه گناهی است که شما هرگاه در آن به سزای کردار خود میرسید آن را شوم میشمارید؟ حسن گفت: برای همیشه از خدا پوزش میطلبم و این توبه من است ای پسر رسول خدا! امام هادی سلامالله علیه فرمود: به خدا سوگند [شوم دانستن روزگار] سودتان نبخشد؛ بلکه خدا به سبب سرزنشتان از روزگار با اینکه بر آن مذمتی نیست، کیفرتان میکند.
ای حسن! آیا نمیدانی که ثوابدهنده و کیفردهنده و پاداشدهنده بـرای هــر کاری زود یا دیر [در دنیا و آخرت] خداست؟ گفتم ای آقایم! چرا.
فرمود: [این عمل را] تکرار نکن و برای روزگار هیچ اثری در حکم خدا قرار مده. حسن گفت: باشد ای سرور من!
[تحفالعقول ص۴۸۲. ۴۸۳]
خلاصه آنکه: ۱. زمان، ظرف رخدادهای تاریخی است. ۲. چیزهایی که در زمان انجام میگیرد، گاهی موجب کامروایی بعضی و ناکامی برخی هست. ۳. گاهی یک رخداد، دو چهره دارد و گاهی دو رخداد متفاوت نسبت به دو نفر تأثیر گوناگون دارند؛ بنابراین نمیتوان ظرف را نحس(ناخوشایند) دانست؛ چنان که نمیتوان آن را سعد(خوشایند) پنداشت. ۴. جریان قمر در برج عقرب و مانند آن از اوقات ویژه راجع به نحس و سعد خود زمان نیست و تشریح آن از حوصله بحث کنونی بیرون است.
[مفاتیحالحیاة ص ۵۵۳]
ثبت دیدگاه