دل نوشته | سلام ای طلوع شب انتظار !
18 آذر 1401 - 15:34
شناسه : 55090
3

سلام ای طلوع شب انتظار ! آقای من ! چه خوب است که سرور و سالارم شمائید و سایه‌ی پر محبتتان بالای سرم هست. همیشه و در هر لحظه آرامش یاقوتی رنگ پس پرده جانم هستید و نفس می‌دهید به هوای حیاتم … نور می‌بخشید به چشمانم و چشمانم روشن می‌شود از روزنه‌ی نگاهتان … […]

پ
پ

سلام ای طلوع شب انتظار !

آقای من !

چه خوب است که سرور و سالارم شمائید و سایه‌ی پر محبتتان بالای سرم هست.
همیشه و در هر لحظه آرامش یاقوتی رنگ پس پرده جانم هستید و نفس می‌دهید به هوای حیاتم …
نور می‌بخشید به چشمانم و چشمانم روشن می‌شود از روزنه‌ی نگاهتان …
عطر نفس‌هایتان روح می‌بخشد به این پیکر تفدیده و جان می‌گیرد این برهوت لم یزرع…
انعکاس مواج نوایتان که نرم و آهسته از بین راهروی تنگ و تاریک گوشم می‌پیچد و دلم را از صفحه‌‌ی زمین جدا می‌کند …
می‌برد تا قلب عرش
تا اوج درجاتی که پناهگاهم شمائید
همین بس که فقط شما را دارم …

انگشت به لب مانده‌ام از قاعده عشق …!
ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم …

فاطمه پاکدامن

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.