سالروز شهادت اميركبير صدراعظم ایران
💠 تاریخ امیرکبیر را فراموش نمیکند
🔹 اميركبير كه يک چهره ماندگار در تاريخ ماست. همه حكومت او، سه سال بود؛ اما آنقدر اين كار، مهم و بزرگ و جدی بود كه تاريخ اميركبير را فراموش نمیكند (رهبر انقلاب. شهریور ١٣٨٤)
◾️ به مناسبت١٢ مهر سالروز شهادت اميركبير صدراعظم شهیر ایران
امیرکبیر، میرزا محمدتقیخان فراهانی، معروف به امیرکبیر (۱۲۲۲- ۱۲۶۸ق/ ۱۸۰۷-۱۸۵۲م)، سیاستمدار و صدراعظم ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود.
او بعد از به صدارت رسیدن، اصلاحاتی را در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی از جمله حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، قطع نفوذ اجانب و استعمارگران و… شروع کرد و باعث تحول و اصلاحات عمیقی در ایران شد. از جمله اقدامات مهم وی، تاسیس مدرسه دارالفنون، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه، بنای میدان توپخانه و… است.
امیرکبیر سرانجام با دسیسهٔ اطرافیان شاه، از صدارت، عزل و به کاشان تبعید و در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. قبر او در حرم امام حسین (علیهالسلام) واقع شده است.
معرفی امیرکبیر
میرزا تقیخان فراهانی معروف به «امیرکبیر» در هزاوه در اطراف فراهان از توابع اراک دیده به جهان گشود. برخی به وی نسبت سیادت داده، و خاستگاه خانواده او را کرمانشاه دانستهاند.
پدرش، کربلایی محمدقربان که از خانوادهای پیشهور در هزاوه بود، نخست به عنوان آشپز به خدمت میرزاعیسی قائممقام (د ۱۲۲۶ق/ ۱۸۱۱م) درآمد و سپس در دستگاه فرزند او میرزا ابوالقاسم قائممقام ناظر آشپزخانه شد. اقبال آشتیانی معتقد است که کربلایی محمدقربان در اواخر عمر قاپوچی قائممقام شد. وی تا هنگام قتل قائممقام (۱۲۵۱ق/ ۱۸۳۵م) نیز زنده بود.
درباره تاریخ دقیق ولادت امیر اختلاف است، ولی سال ۱۲۲۲ق بهنظر درستتر میرسد. بر این اساس میرزا تقیخان در هنگام مرگ بیش از ۴۶ سال نداشته است.
مادر وی فاطمه سلطان، ملقب به معصومه که در تمام اسناد عهد صدارت امیر از وی به «والده امیرنظام» تعبیر شده است و ظاهراً در اواخر عمر با علی محمدخان قاجار وصلت کرده بوده، در صفر ۱۲۷۶/ سپتامبر ۱۸۵۹ هنوز حیات داشته است.
محمدتقی، دوران کودکی را در خانواده قائممقام به خانهشاگردی سپری کرد و سپس مأمور محاسبه فیلخانه او شد. داستان معروف فراگرفتن درس بههنگام خدمت به فرزندان قائم مقام که به تواتر در منابع به آن اشاره شده، حاصل همان ایامی است که به خانهشاگردی مشغول بوده است. در این ایام، هوش و استعداد محمدتقی در نامهنگاری موجب اعجاب قائممقام شد و او را بر آن داشت تا از آن جوان در امور دبیری بهره جوید. به اینترتیبمحمدتقی بهتدریج با رجال سیاسی آن روزگار آشنا گردید و به زودی توانست حتی خود را به شاه بنمایاند.
اخذ مقام صدارت
پس از مرگ محمدشاه (۶ شوال ۱۲۶۴ق/ ۵ سپتامبر ۱۸۴۸م) شاه جدید (ناصرالدین میرزا که در آذربایجان بود) از میرزا تقیخان (که در آن زمان منصب وزارت نظام آذربایجان را داشت) خواست تا مقدمات ورود او به تهران را فراهم کند. میرزا تقیخان بدینمنظور با اجازه شاه، مبلغی از بازرگانان تبریزی وام گرفت.
اردوی ناصرالدین شاه در ۱۹ شوال ۱۲۶۴ از تبریز به راه افتاد. وی در باسمنج، میرزا تقیخان را به امیرنظامی منصوب کرد و به این وسیله اعتماد خود را به او آشکار ساخت. امیرنظام در این سفر درایت بسیار نشان داد و اردوی شاهی را بانهایت نظم به تهران رسانید. پس از ورود شاه به تهران و جلوس بر تخت سلطنت، امیرنظام، منصب صدارت یافت و لقب اتابک اعظم و امیرکبیر گرفت. امیر از پذیرش لقب صدراعظم امتناع کرد و به همان لقب امیرنظام بسنده کرد.
وقایع دوره صدارت
۱. امیر در گام نخست صدارت، به اجرای پارهای اصلاحات اساسی پرداخت و بسیاری از حکام و والیان را عزل، و گروهی جدید را به حکومت و امارت منصوب کرد. در همین روزگار به سبب ازدواجش با عزتالدوله خواهر ناصرالدین شاه توانست از بدگوییهای درباریان آسوده شود و به علاوه بر حوادث و مسائل حرم نیز وقوف یابد.
۲. شورش حسنخان سالار
۳. شورش فوج قهرمانیه
۴. مقابله و اعدام باب: در زمان صدارت، طرفداران باب به ترویج عقاید او و تحریک مردم برخاستند و در بعضی نقاط، سران ایشان، آشکارا به معارضه با دولت پرداختند، تا آنجا که امیر به مقابله برخاست و باب را به امضای تکذیبنامه دعوی خویش واداشت، سپس به فتوای علما، او را اعدام کردند.
۵. تشویق شاه به سفر: در ایام صدارت، امیر مصلحت چنان دید که برای تثبیت اقتدار سیاسی دولت، شاه را به سفر در داخل ایران تشویق کند و خود، او را همراهی نماید. با آنکه وزرای مختار روس و انگلیس با اینکار مخالف بودند ولی امیر، سخن خود را پیش برد و وزرای مختار دو دولت نیز در این سفر، شاه و امیر را همراهی کردند. در همین سفر، اولین اقدام شاه برای تحدید اختیارات صدراعظم صورت گرفت و امور مربوط به خارجه در ایران را از دست امیر خارج گردانید.
۶. فعالیت در وزارت امور خارجه
۷. تحول در روابط با انگلستان
۸. برخورد با دولت روسیه
۹. قطع رابطه با فرانسه
۱۰. روابط با امرای آسیای مرکزی
۱۱. روابط با عثمانی
در مسائل فرهنگی، برجستهترین کار امیر، زمینهسازی تأسیس دارالفنون برای تربیت علمی و فنی جوانان بر اساس اصول و علوم جدید اروپایی بود. چه، وی اعتقاد داشت که انتقال محیط علمی اروپا به ایران، بهتر از فرستادن محصل به خارج از کشور است. وی پس از کسب موافقت شاه در اواخر ۱۲۶۶ق/ ۱۸۵۰م، میرزا رضا مهندس را مأمور تدوین نقشه ساختمانی در شمال شرقی ارک تهران کرد و سپس بنای آن را به محمدتقی خان معمارباشی سپرد و بهرام میرزا حاکم تهران مأمور نظارت بر اجرای آن شد. اگرچه افتتاح رسمی مدرسه ۱۳ روز پس از مرگ امیر اتفاق افتاد.
انتشار روزنامه وقایعاتفاقیه نیز از دیگر اصلاحات فرهنگی امیر بهشمار میرود.
از دیگر اصلاحات فرهنگی و اجتماعی امیر، دستور ترجمه کتب اروپایی، ایجاد چاپخانه، تدوین قانوننامهای برای پزشکان و امتحان از آنها، ترویج آبلهکوبی و بنیان نخستین بیمارستان دولتی را میتوان نام برد.
ایجاد امنیت، دیوانخانه و دارالشرع برای استقرار عدالت از دیگر امور مورد توجه خاص امیر بود.
عزل از صدارت
سرعت سیر حوادث از روزی که شاه، طی فرمانی تمام امور را در کف امیر نهاد تا آنگاه که فرمان عزلش را صادر کرد، چنان است که محققان را غالباً دچار نوعی حیرت میکند. بیگمان عزل او امری ناگهانی نبود و از مدتها پیش، تحرکاتی برای تحدید قدرت و اختیارات امیر به ظهور میرسید. بهعلاوه، از برخی نامههای امیر به شاه نیز برمیآید که خود وی به سبب بعضی رفتارهای شاه از عاقبت خویش اندیشناک بوده است. به هر حال، فرمان عزل امیر از صدارت و ابقای وی در امور نظام به خط و انشای میرزا سعید مؤتمنالملک تهیه شد و در پنجشنبه ۱۹ محرم ۱۲۶۸ توسط مهدعلیا به اطلاع او رسید و سپس آجودانباشی، فرمان را رسماً به او ابلاغ کرد، اما اندکی بعد به خدمت نظام او نیز خاتمه داده شد.
قابل توجه است که شاه از واکنش امیر بیم داشت و قراولان خاصه را آمادهباش داده بود. اما امیر با آنکه از قدرت و جسارت لازم برخوردار بود، مصالح ملی را بر موقعیت شخصی ترجیح داد و به واکنش تندی دست نزد و گوشه عزلت برگزید. و شاه نیز کوشید تا این کار را ناشی از استعفای امیر قلمداد کند.
قتل امیرکبیر
حکم تبعید امیر به کاشان، نخست با عنوان حکومت آن شهر، صادر شد و زیرنظر نظامیان به آنجا رفت. اندکی بعد، شاه حکم قتل او را نیز امضا کرد و علیخان فراشباشی، مأمور آنکار گردید. وی در بامداد۱۸ ربیعالاول ۱۲۶۸ وارد فین کاشان شد و به حمامی که امیر در آنجا مشغول استحمام بود، رفت و حکم را خواند. به درخواست امیر رگ دستش را گشودند، و سپس به سبب تعجیلی که داشتند، او را خفه کردند و برخی اشیاء شخصی او را بهغنیمت بردند.
در تهران، مرگ امیر را به بیماری او نسبت دادند. با این همه، انعکاس این حادثه در تهران نامطلوب بود و سفارت انگلیس رسماً به اعتراض برخاست. شاه، خود را از مداخله در این کار مبرا دانست و بعضی از نوشتهجات حاکی از مداخله خود در اینکار را از میان برد و خود میرزای نوری هم تقصیر را به گردن حاج علیخان انداخت.
دشمنی مهدعلیا
مهدعلیا، مادر قدرتطلب شاه که علاقه شدیدی به مداخله در امور، و نقش مهمی در حوادث سیاسی روزگار داشت، یکی از مهمترین دشمنان امیر بود. سختگیریهای امیر نسبت به اهل حرم، بهویژه مهدعلیا که گویا نسبت به جایگاه صدراعظم نیز حسادت میکرد. مخالفت امیر با خواستههای نابجای او، از جمله علل دشمنی مهدعلیا بود که همراه آقاخان نوری و حاج علیخان فراشباشی، در رأس دشمنان امیر قرار داشت.
و برخی نیز او را در برابر شاه، جسور و پر خطر جلوه داده، یگانه راه بقای سلطنت را قتل او دانستند. با اینهمه، جالب توجه است که به نظر میرسد کسی مانند مهدعلیا پس از قتل امیر، نقش و اهمیت او را در حفظ ارکان سلطنت ناصری دریافت و گویا از دشمنی خود نیز متأسف بود.
محل قبر
پیکر امیر را نخست در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن کردند، ولی چندی بعد همسرش عزتالدوله آن را به کربلا انتقال داد و در محدوده رواق شرقی حرم امام حسین (علیهالسلام) معروف به پایین پا به خاک سپرده شد.
ثبت دیدگاه