یا زینالعابدین علیهالسلام
ای شام، کربلای تو یا زینالعابدین
دل بزم ابتلای تو یا زینالعابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زینالعابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زینالعابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زینالعابدین
ای کاش پر شود عوض اشک چشم ما
از خون ساق پای تو یا زینالعابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گرهگشای تو یا زینالعابدین
ای کنز مخفی ازلی یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زینالعابدین
آرد صدای گریة ما سر بر آسمان
از اشک بیصدای تو یا زینالعابدین
تا حشر انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبههای تو یا زینالعابدین
در کوچههای شام فقط سنگهای بام
بودند آشنای تو یا زینالعابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زینالعابدین
“میثم” سلام میدهد از دور صبح و شام
بر صحن با صفای تو یا زینالعابدین
ثبت دیدگاه