دل‌نوشته | گاهی باید نوشت…
13 دی 1401 - 18:09
شناسه : 56056
4

دل‌نوشته | گاهی باید نوشت… گاهی باید نوشت… باید نوشت از رشادت مردانی که خود را جوهر قلم ما کردند تا بنویسیم سپاس خدای را که مرا لایق وصل سرزمین دلدادگی دانست و به من، لطف خود را شامل کرد تا به سرزمینی قدم بگذارم که به سرزمین خون و عشق و لاله‌های پرپر شده […]

پ
پ

دل‌نوشته | گاهی باید نوشت…

گاهی باید نوشت…

باید نوشت از رشادت مردانی که خود را جوهر قلم ما کردند تا بنویسیم سپاس خدای را که مرا لایق وصل سرزمین دلدادگی دانست و به من، لطف خود را شامل کرد تا به سرزمینی قدم بگذارم که به سرزمین خون و عشق و لاله‌های پرپر شده شناخته شده است.

IMG_20230103_175728_494sSPySLi

جایگاه مقدس آزادمردانی که به خوبی می‌شود وجود نازنین‌شان را حس کرد. حتی رد چکمه‌های آنها بر روی خاک حس نقش بسته است. چه تن‌هایی که روی همین خاک‌ها به خون غلتیدند و چه آغوش‌هایی که با لذت برای شهادت گشوده می‌شد.

شنیده بودم از کسانی که پا به این صحرای عرفات گذاشته بودند قصه رشادت‌هایشان، سینه به سینه چرخیده و حال این گنج گران‌بها به دست من رسیده است و من امانتدار آیندگان شده‌ام. از عمق وجودم، ایثار و از خود گذشتگی آنها را حس کردم. ایثاری که تنها راه قدردانی آن، ادامه دادن راهشان با بصیرت است.

اما من دلگیرم، نه از آدم‌های اطرافم بلکه از خودم! آنقدر غرق در دنیا شده‌ام که قلبم، گرفتار پیچ و خم دنیا شد و به باتلاق کشانده است و حالا اما با تمام آشفته حالیم، خودم را به سرزمینی رسانده‌ام که یقین دارم راه نجات من است.

اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.