ما را همینطوری بخواه
خدایا؛
این روزها ته دل همهی ما
یک غمِ متراکم هست
که هیچجوره رفع نمیشود.
همهی ما یک اندوه عمیق داریم که
نمیدانیم باید برایش چه کار کنیم
و اصلا دقیقا چه کاری میتوانیم
برایش بکنیم. اوج همتمان کمک به
گروههای خیریهای است که نمیدانیم
چطوری خودشان را به سرزمین مقدس
میرسانند و به اهالی غزه کمک میکنند.
ما بیشتر از این بلد نیستیم.
بیشترش را یادمان بده و کمک کن
سال بعد کنار بچههای سرزمین صلح
و زیتون، از ته دل رمضانت را لبخند
بزنیم..
خدایا روزگار بدجوری به
بندههای دیندارت سخت گرفته.
آدمها زودبهزود کم میآورند و
از قطار بندگیات پیاده میشوند.
کم نیستند کسانی که
تا همین چندسال پیش
پای ثابت مهمانیات بودند
و حالا به مهمانی نمیآیند.
کم نیستند بچهمسلمانهایی که
به امتحانی، بیایمان شدند.
کم نیستند آدمحسابیهایی که از
آدمحسابیبودن استعفا دادهاند.
خدایا؛ وسط این دوره و
زمانهی قمر در عقرب، وسط روزگارِ
مُد شدنِ دین از دست دادن،
حواست به ما بندههای کوچک
و ناتوان باشد.
ما هرچقدر هم شلنگتخته بیندازیم
و پرروبازی دربیاوریم،
آخرش همهی عشقمان این است
که توی تیم خودت باشیم.
ما هنوز بزرگترین آرزویمان
کربلاست، خانهی پدریمان نجف
و قرارِ دلمان در مشهد.
ما را تا روز آخر عمر همینطوری بخواه.
برای خودت، بندهی خودت….
ثبت دیدگاه