دل‌نوشته | رفتنِ مادر خودش شفاست
26 آذر 1402 - 17:07
شناسه : 66911
4

رفتنِ مادر خودش شفاست قاری حسین(ع) و گریه‌کنِ فاطمه(س)؛ خداست در خانهٔ علی(ع) چه عزاخانه‌ای به پاست جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بی‌صداست حتی “در”ی که سوخته، مرثیه‌‌خوان شده با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست شاید حسن(ع) به زینبِ(س)آشفته حال گفت: گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش […]

پ
پ

رفتنِ مادر خودش شفاست

IMG_20231217_170231_991

قاری حسین(ع) و گریه‌کنِ فاطمه(س)؛ خداست
در خانهٔ علی(ع) چه عزاخانه‌ای به پاست

جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که
مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بی‌صداست

حتی “در”ی که سوخته، مرثیه‌‌خوان شده
با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست

شاید حسن(ع) به زینبِ(س)آشفته حال گفت:
گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست

در شهر؛ یک نفر به علی(ع) تسلیت نگفت
این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی‌وفاست

زهرا(س) کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم
ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست(ع)

حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این
سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی(ع) کجاست؟!

مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه؛ خوب
مادر که نیست، خانه نفس‌گیر و بی‌صفاست

عالم عزا گرفته برایش ولی بدان
صدّیقةالشهیده؛ عزادارِ نینواست

قلبش هنوز می‌شود آرام با حسین(ع)
آرامگاهِ مادرِ سادات؛ کربلاست

هر روزِ هفته؛ بر لبِ گودالِ قتلگاه
گریانِ پیکری‌ست که مابینِ بوریاست!

✍🏻مرضیه عاطفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.