دلشورههای زینب كبری شروع شد
روز دوم محرم،ورود کاروان به کربلا
او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد
سینه زنی عالم بالا شروع شد
این حس مادرانه كه دست خودش نبود
دلشورههای زینب كبری شروع شد
وقت مرور خاطرههای گذشته شد
اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد
ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی
حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد
وقتی لباس حنجر او را خراش داد
صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد
“واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع”
دیگر لهوفخوانی آقا شروع شد
“واللهِ هاهنا سبِی…روضهخوان بس است”
شرمندگی حضرت سقا شروع شد
یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد
غارت نمودن تنش اما شروع شد
شاعر: محسن حنیفی
ثبت دیدگاه