این حسینست ولی دیگر نیست
امام سجاد علیهالسلام
درد بسیار، مداوا گریه
ارث جاماندهی زهرا گریه
روزها ناله و شبها گریه
آب میخورد، ولی با گریه
گریه بر آب وضویش میریخت
خون دل بر سر و رویش میریخت
گریه بر شاه شهیدان خوبست
گریه بر کشتهی عریان خوبست
گریه بر دامن طفلان خوبست
گریه بر آن لب و دندان خوبست
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
گریه بر نالهی آن مادرها
گریه بر گریهی آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر وا شدن معجرها
رنگ مهتاب، زمینش میزد
دیدن آب، زمینش میزد
گریه بر ناقه نشسته سختست
گریه با پیکر خسته سختست
گریه با بال شکسته سختست
گریه با گردن بسته سختست
گریه خوبست که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
آن که را هست پیاده نکُشید
تشنه را بر لب باده نکُشید
طفل را این همه ساده نکُشید
ذبح را آب نداده نکُشید
هیچکس آب به گودال نبُرد
پدرم ذبح شد و آب نخورد
آمد و دید تنی افتاده
کشتهی بیکفنی افتاده
شه بیپیرهنی افتاده
پاره پاره بدنی افتاده
همه پروانه و شمعش کردند
بوریا آمد و جمعش کردند
آمد و دید کنارش پر نیست
بدن افتاده ولیکن، سر نیست
چند انگشت، وَ انگشتر نیست
این حسینست ولی دیگر نیست
بس که با نیزه قلیلش کردند
ذبح کردند قتیلش کردند
شاعر: علیاکبر لطیفیان
ثبت دیدگاه