خاطره مذاکره
14 آذر 1402 - 19:36
شناسه : 66593
5

خاطره مذاکره حرف زدن با بعضی از آدم‌ها، مثل مذاکره‌ی امروز من و زینب کوچولو بی‌نتیجه است. وقتی کلی تلاش کنی که اجی مجی لاترجی صحیح است و او اصرار که نه اجی مجی یا فرجی. سند هم برایت می‌آورد که همان یا فرجی بعد از نماز در مسجد است. مجبور می‌شوی به قبول تفاهم‌نامه‌ی […]

پ
پ

خاطره مذاکره

حرف زدن با بعضی از آدم‌ها، مثل مذاکره‌ی امروز من و زینب کوچولو بی‌نتیجه است. وقتی کلی تلاش کنی که اجی مجی لاترجی صحیح است و او اصرار که نه اجی مجی یا فرجی. سند هم برایت می‌آورد که همان یا فرجی بعد از نماز در مسجد است. مجبور می‌شوی به قبول تفاهم‌نامه‌ی اجباری که باشد همان اجی مجی…
اینکه خوب است هنگام بازی گل یا پوچ، هر دو دستش خالی بود. به اصطلاح، گل را در جیب لباسش قایم می‌کرد. دوباره نشستیم سرمیز مذاکره. اینکه گل باید در یکی از دست‌هایت باشد و ما حدس بزنیم. باز همان آش و همان کاسه، نه همین که من می‌گویم. توپ و تشر هم می‌زد.
مجبور شدیم برای اینکه آبمان با هم در یک جوی برود، حرف او را قبول کنیم.

خدا برایتان نخواهد روزی با فرد بی‌منطقی مذاکره کنید. اگر گفت مرغ یک پا دارد یعنی دارد… .

📙کوثر بلاگ
🖋آسیه طاهری، شهرکرد، فاطمیه

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.