خاطره‌ای از آيت الله مرعشي
01 خرداد 1402 - 21:38
شناسه : 60656
3

 خاطره‌ای از آيت الله مرعشي آيت الله مرعشي مي‌فرمودند: . روزگاري كه جوانتر بودم، روزي بر اثر مشكلات فراواني كه داشتم، از جمله آن كه مي‌خواستم دخترم را شوهر دهم ولي مال و ثروتي نداشتم تا براي دخترم جهيزيه تهيه كنم. با ناراحتي به حرم حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام رفته و با عتاب و خطاب، […]

پ
پ

 خاطره‌ای از آيت الله مرعشي

IMG_20230522_200253_002t3NKJXz

آيت الله مرعشي مي‌فرمودند:
. روزگاري كه جوانتر بودم، روزي بر اثر مشكلات فراواني كه داشتم، از جمله آن كه مي‌خواستم دخترم را شوهر دهم ولي مال و ثروتي نداشتم تا براي دخترم جهيزيه تهيه كنم. با ناراحتي به حرم حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام رفته و با عتاب و خطاب، در حالي كه اشك‌هايم سرازير بود، گفتم اي سيده و مولاي من، چرا نسبت به امر زندگي من اهميتي نمي‌دهي؟ من چگونه با اين بي‌مالي و بي‌چيزي، دخترم را شوهر دهم؟ سپس با دلي شكسته به منزل بازگشتم. در اين حال، حالت غشوه‌اي مرا فرا گرفت و در همان حال شنيدم كسي در مي‌زند. رفتم پشت در و آن را باز كردم. شخصي را ديدم كه پشت در ايستاده، وقتي مرا ديد گفت: سيده تو را مي‌طلبد. با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شريف آن حضرت رسيدم، چند كنيز را ديدم كه مشغول تميز كردن ايوان طلا هستند. از سبب آن پرسيدم. گفتند هم اكنون سيده مي‌آيد. پس از اندكي حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام آمد، در حالي‌كه بسيار نحيف و لاغر و رنگ پريده و در شكل و شمايل چون مادرم فاطمه زهرا عليهاالسلام بود (چون جده‌ام فاطمه زهرا را سه بار پيش از آن در خواب ديده بوده و مي‌شناختم). به نزد عمه‌ام رفته و دست وي را بوسيدم. آنگاه آن حضرت به من فرمود اي شهاب: كي ما به فكر تو نبوده‌ايم كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكي هستي؟ تو از زماني كه به قم وارد شدي، زير نظر و مورد عنايت ما بوده‌اي. در اين حال از خواب بيدار شدم و چون دانستم كه نسبت به حضرت معصومه عليهاالسلام اسائه‌ادب كرده‌ام، فورا براي عذرخواهي به حرم شريف رفتم. پس از آن حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشي صورت گرفت.

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.