زهره نوروزپور: کمتر از یک هفته به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده و نامزدهای انتخابات 1400 درباره برنامه های خود برای سیاست خارجی کشور را اعلام کرده اند که عمده آنها از 7 کاندیدا گفته اند که برجام را ادامه می دهند،همان توافقی که طی سالهای اخیر وقتی در سال 2015 منعقد شد هیچگاه آن را نپذیرفتند و بلکه در مسیر اجرای آن سنگ اندازی کردند.حال امروز این توافق مورد قبول نامزدهای انتخابات شده و حال این سوال مهم مطرح است که آیا دولت جدید می تواند آن را حفظ کند یا خیر؟در همینباره با دکتر رضا نصری کارشناس سیاست خارجی و حقوقدان بین الملل گپ و گفتی داشتیم که در ادامه می خوانیم:
تحلیل کلی شما از مواضع برجامی کاندیدهای 1400 چیست؟ بر همگان آشکار است که این جناح قبلا مخالف توافق برجام بودند. شما فکر میکنید در صورت پیروزی اصولگرایان چه راهبردی را در مورد این مهم دنبال کنند.
نامزدهای «اصولگرا» در جریان مناظرات مواضع نرم و مثبتی نسبت به برجام اتخاذ کردند. در واقع، اغلب آنها اینگونه وانمود کردند که با برجام مشکلی ندارند و حتی بهتر از دیگران قادر به اجرای آن خواهند بود! البته این رویکرد جدید با مواضع و عملکرد هشت سال گذشتهٔ آنها در مورد مذاکره و برجام هیچ همخوانی ندارد. فراموش نکنیم این جریان در هر مرحله از مذاکرات هستهای و سپس در اجرای برجام به شدت موضع انتقادی داشت و به همین دلیل هم بی وقفه از تمام ابزار و امکانات خود برای مقابله با دولت و وزارت امور خارجه استفاده میکرد. این جریانی است که در ابتدای مذاکرات در این دولت به هر بهانهای طرح سه فوریتی تقدیم مجلس میکرد تا مذاکرات متوقف شود. در بحبوحه مذاکرات مقدماتی، در آستانهٔٔ هر سفر آقای دکتر ظریف ایشان را بارها به مجلس احضار میکرد و به کمک برخی سازمانهای تبلیغاتی پُوسترهای تحقیرآمیزی در مورد مذاکره در سراسر شهرها به نمایش میگذاشت.وقتی در ژنو یک توافق موقت حاصل شد نیز، هنوز جوهر «فکت شیت» آن خشک نشده، دولت را متهم به دروغگویی و خیانت میکردند و به جای اینکه از آزاد شدن بخشی از داراییهای ایران استقبال کنند، در راهپیماییها در مورد ذلتِ «قدم زدن ظریف و کِری» پلاکارد توزیع میکردند! وقتی برجام منعقد شد نیز، از همان ابتدا به صراحت پیام دادند «ایران جای سرمایهگذاری نیست» و از دانشگاه به دانشگاه و از منبر به منبر در سراسر کشور سخنران اعزام میکردند تا بند بند برجام را برای مردم تخطئه کند و اینگونه وانمود کند که خیانت بزرگی صورت گرفته است. هنوز میتوانید در آرشیو روزنامههای رسمی و سایتهای آنها عکسهای جعلی از راکتور اراک را پیدا کنید که در آن «کارگرهایی فرغون به دست» را فوتوشاپ کرده بودند تا ادعا کنند در قلب راکتور «سیمان» ریخته شده! در تمام دوران اجرای برجام نیز عملکرد آنها از همین جنس بود. رئیسجمهور و وزیر امور خارجه برای جذب سرمایه و قرارداد به اروپا سفر میکردند و رسانههای آقایان در تهران در مورد اینکه رئیسجمهور در فلان موزه کنار مجسمه «مارکوس آئورلیوس آنتونیوس» – یکی از پادشاهان رم باستان- عکس گرفته جوسازی میکردند! بخاطر تحکیم پیوندهای اقتصادی و تسریع فرایند عادیسازی روابط تجاری با بخش خصوصی، دولت روحانی از ایرباس و بوئینگ هواپیما میخرید و رسانههای این جریان جنجال به پا میکردند که دولت به آمریکا باج داده است! وقتی ترامپ از برجام خارج شد نیز کوتاه نیامدند. علیرغم اینکه دولت ترامپ، تیمهای متعدد حقوقی و تمام موسسات تخصصی متخاصم نتوانسته بودند حتی به یک بند از برجام استناد کنند تا خروج آمریکا را موجه جلوه دهند، آقایان در تهران «متن ضعیف برجام» را مقصر عهدشکنی ترامپ میخواندند و در صحن مجلس آن را آتش میزدند! در تمام مدت «جنگ اقتصادی» و «فشار حداکثری» نیز این جریان «انعقاد برجام» را به عنوان اصلیترین عامل آسیبها و بحرانهای اقتصادی معرفی میکرد و در زمانی که سیاست کلان نظام مبتنی بر «صبر استراتژیک» بنا شده بود، مدام «خروج از برجام» و پایان توافق را مطالبه میکرد. تا به امروز، در ادبیات آنها نیز از برجام همواره با عباراتی از قبیل «خسارت محض» و «جنازه متعفن» و «ترکمنچای» یاد شده بود! در سالهای گذشته، چهرههای اصلی این جریان نه تنها با دولت کنونی و وزیر امور خارجه بر سر برجام به شدت زاویه پیدا کرده بودند بلکه حتی یکی از مهمترین اتهامات آنها علیه آقای لاریجانی این بود که برجام را در عرض ۲۰ دقیقه به تصویب مجلس رسانده است! حال، جای خوشحالی است مواضع خود را تعدیل کردهاند و به امید تحویل گرفتن دولت دست از برجامستیزی برداشتهاند. از منظر منافع ملی این اتفاق قطعاً اتفاق مبارکی است. البته حتماًً پایگاه اجتماعی آنها نسبت به عملکرد گذشته و شعارهای متضاد فعلیشان از آنها سؤال خواهد کرد. در عرصهٔ بینالمللی نیز پایبندی آنها به برجام – با توجه به هشت سال مخالفت آنها – زیر سؤال خواهد رفت و این ابهام مطرح خواهد شد که مواضع آنها صرفاً انتخاباتی است یا اینکه اصالت دارد.
دولت در حال تغییر است و هنوز نمیدانیم چه کسی و با چه راهبردی قرار است سکان دیپلماسی کشور را به عهده بگیرد. حال با توجه به اینکه سیاست خارجی در سطح عالی نظام تببین می شود؛ شما اینده تعامل و ارتباط ایران با اروپا و امریکا را چه طور پیش بینی می کنید.
اولاً معتقدم حتی اگر سیاست خارجی در سطح عالی نظام تعیین شود، نقش «مجری» آن نیز نقش بسیار قابل ملاحظهایست. ممکن است سیاست کلان نظام تنشزدایی و عادیسازی روابط اقتصادی با اروپا باشد، اما یک جملهٔ نامتعارف از سوی رئیسجمهور یا وزیر امور خارجه در مورد «هولوکاست» برای سالها تمام آن سیاست را نقش بر آب کند! پس نقش مجری، تدبیر او، قابلیتهای شخصی او، تسلط او بر ظرافتهای روابط بینالملل، دانش فنی او و همچنین مقبولیت و محبوبیت بینالمللیاش همه در حُسن اجرای سیاستهای کلان نظام نقش تعیینکنندهای دارد. ثانیاً، باید در نظر داشت رسیدن به یک تعامل پایدار در سیاست خارجی ابتدا مستلزم اقناع و جلب همکاری طرف مقابل است. اگر در فرایند اقناع و جلب همکاری خللی وارد شود، طبیعتاً تعامل سازنده نیز شکل نخواهد گرفت. حال، در اینجا عوامل متعددی ممکن است در این فرایند خدشه وارد کنند. به عنوان مثال، اگر رئیسجمهور آینده برای بنگاههای تبلیغاتی و دستگاه پروپاگاندای جریان متخاصم «سیبل آسانی» باشد در حدی که به راحتی بتوانند افکار عمومی را نسبت به او بدبین سازند، طبیعتاً برای دولتها نیز قدم گذاشتن در مسیر تعامل بسیار دشوارتر خواهد شد.
در سالهای اخیر، یکی از مهمترین معضلات لابیهای متخاصم وجهه و جایگاه بینالمللی دکتر ظریف بود. از دید آنها، کشوری که وزیر امور خارجهاش دستکم دو بار نامزد دریافت جایزه نوبل صلح شده و قابلیتی استثنایی در جذب رسانهها، افکار عمومی و محافل تخصصی را دارد، نمیتوانست به راحتی سوژهٔ هراسآفرینی و اجماعسازی بینالمللی قرار گیرد. به همین خاطر هم، بخش قابل ملاحظهای از نیرو و منابع خود را صرف تخریب و ترور شخصیتی دکتر ظریف کردند تا او را بی اعتبار یا از صحنه خارج کنند. حال، تصور کنید افرادی جایگزین ایشان و رئیسجمهور شوند که از همان ابتدای امر لابیهای متخاصم موفق شوند – بدون کوچکترین زحمتی – تمام سازمانهای مدنی، فعالان حقوقی و رسانهها را علیه او سازماندهی کنند! در چنین فضایی، قطعاً برای دولتها، پارلمانهای ملی و احزاب این کشورها توجیه اینکه «باید با ایران همکاری کنیم» بسیار دشوار خواهد شد. در واقع، در صورت انتخاب یک «سیبل آسان» در تهران، حدود۷۰٪-۸۰٪ زحمات لابیهای متخاصم کم و به کارایی و بازدهی آنها افزوده خواهد شد!
در مقابل چین و روسیه چه طور؟ یا کلا شرق آسیا یا بهتر بگوییم نگاه ایران به شرق.
بخش اقتصادی و تجاری روابط ایران با شرق تابع روابط ایران با غرب (رفع تحریمها) و کیفیت تعامل آن با نظام مالی بینالمللی است. به بیان دیگر، اگر دولت بعدی نتواند مشکل تحریمها را حل کند – یا اگر نتواند از دستاوردهای مذاکرهکنندگان در وین به خوبی محافظت کند – احتمال اینکه روابط اقتصادی معناداری با کشوری مثل چین داشته باشد یا حتی بتواند روابط راهبردی متعادلی با آنها برقرار کند هم به حداقل میرسد. ایضاً اگر نتواند یا نخواهد معضل FATF را در داخل کشور حلوفصل کند، احتمال اینکه موفق شود همکاری بلندمدتی با شرق ساماندهی کنید بسیار دور از ذهن است. مگر اینکه باور کنیم راه توسعه یک کشور هشتاد میلیونی از تهاتر و تبادل کالا میگذرد.
اشاره کردید به اف.ای.تی.اف این روزها برخی نامزدهای انتخابات که تکلیف آن تا چند روز دیگر مشخص می شود. بسیار از اف ای تی اف می گویند. همان طرحی که پیش از این در تشخیص مصلحت راه به جایی نبرده بود. ایا دولت جدید تکلیف این مساله را روشن می کند یا در به همان پاشنه می چرخد؟
در هر حال، اگر عزم و اراده کلان کشور بر عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان باشد، پذیرش موازین FATF یک مرحله اجتنابناپذیر است. به نظر میرسد همه جریانهای سیاسی در داخل کشور کموبیش به این نتیجه – که موضع رسمی دولت و طرفداران دیپلماسی در سالهای گذشته بود – رسیده باشند. امیدوارم نگاه مثبتتر برخی شخصیتها و جریانها به این موضوع صرفاً متاثر از فضای انتخاباتی نباشد.
بریم سراغ مذاکرات. برخی خبرها حاکی ست که ایران در کمیسیون برجام و مذاکرات وین به توافق رسیده اند و مساله بر سر راستی ازمایی تحریم است که قرار است دولت جدید این راستی ازمایی را انجام دهد. نظر شما چیست؟
همانطور که ذکر شد، دو مورد موجب نگرانی در باره آینده توافق هستهای و تحریمهای میشود: یکی به رویکرد سیاسی، تسلط بینالمللی، چینش مسئولین و دانش فنی دولت آینده برمیگردد؛ و یکی به امکان و تمایل دولتهای مقابل به همکاری با یک دولت اصولگرا در ایران مربوط میشود. طبیعتاً، اولین پرسش این است که دولت اصولگرای بعدی با کدام رویکرد، کدام افراد و مجهز به چه سطحی از دانش فنی و حقوقی وارد میدان خواهد شد؛ و سپس، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی تا چه حد حاضر خواهند شد از سرمایه سیاسی خود برای نشست و برخاست با آنها هزینه کنند؟
برخی از تندروها حال بگوییم چه خارجی چه داخلی فکر میکنند که دولت بایدن با دولت جدید ایران که احتمالا از جناح راست ایران باشد تعامل نخواهد کرد و بار دیگر مذاکرات به بن بست می خورد. چقدر این تحلیل درست است؟
به نظرم تحلیل درستی است. اگر رئیسجمهور بعدی ایران برای لابیهای متخاصم و رسانههای آنها «سیبل آسانی» باشد و بتوانند به راحتی افکار عمومی، سایر احزاب و حتی قوهٔ قضاییه این کشورها را علیه او بسیج کنند، قطعاً هزینهٔ همکاری و نشست و برخاست با او برای یک سیاستمدار اروپایی و آمریکایی بسیار بالا خواهد رفت و احتمالاً از آن صرف نظر خواهند کرد. شاید حتی در ابتدای کار اولین تنش دولت اصولگرای بعدی «عدم دریافت پیام تبریک» از سوی همتایان اروپایی باشد؛ یا اینکه در ماههای بعد با چالشهایی از قبیل کاهش سطح روابط دیپلماتیک یا مشکلات مربوط به سفرهای خارجی مواجه شوند.
برخی از کسانی که متمایل به جبهه پایداری هستند معتقدند که احیای برجام از سوی امریکا به منزله فعال شدن مکانیسم ماشه هست و امریکا با بازگشت به این توافق می خواهد راه را برای خود در شورای امنیت علیه فعالیت موشکی ایران هموار کند. تحلیل اینها چقدر درست است؟
دلیل این قبیل تحلیلهای آنها این است که شناخت کافی نسبت به برجام و آنچه «مکانیسم ماشه» میخوانند ندارند. بی اطلاعی آنها نسبت به سازوکار حل اختلاف برجام هم دستکم زمانی مشخص شد که یک طرح دو فوریتی تحت عنوان «خروج خودکار از برجام در صورت فعالسازی مکانیسم ماشه» به مجلس ارائه داده بودند. در واقع، دولت آمریکا در ماه اکتبر گذشته اعلام کرده بود میخواهد با ارائهٔ شکایتنامه به شورای امنیت سازمان ملل قطعنامههای تحریمی گذشته را احیا کند؛ و در واکنش به آن،آقایان در مجلس این طرح را تدوین کرده بودند که مقرر میداشت به محض ارائهٔ چنین نامهای ، دولت باید از برجام به صورت خودکار خارج شود! به عبارت دیگر، در حالی که دستگاه دیپلماسی و اغلب کارشناسان معتقد بودند نامه آقای پومپئو به شورای امنیت راه به جایی نخواهد بُرد و آمریکا در احیای قطعنامههای شورای امنیت شکست خواهد خورد، آقایان تصور میکردند «مکانیسم ماشه» به همین راحتی فعال خواهد شد و ضمن سرزنش دولت، طرحشان را در مجلس پیش میبردند! اگر این طرح به تصویب میرسید، امروز مذاکرهکنندگان ایران در وین میبایست برای لغو شش قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت نیز با طرف مقابل دست و پنجه نرم میکردند!
فکر میکنید راهبردی که ظریف در وزارت خارجه دنبال کرد (باز شدن درهای ایران به روی جهان و تعاملات گسترده ) در دولت بعد تکرار شود؟ ایا توافقات و مناسبات اقتصادی که در وزارت خارجه روحانی فراهم شد با توجه به شناختی که از نامزدهای انتخابات داریم دنبال می شود یا به پیوست تاریخ گره می خورد؟ قرادادهایی از چین و روسیه، هند و افغانستان و پاکستان و اسیا تا اروپا و منطقه….
اگر سیاستهای آینده این آقایان امتداد مواضع و اقدامات گذشتهشان باشد، قطعاً درهای تعامل به روی ایران بسته خواهد شد؛ دولت بایدن برای ایجاد گشایش با محذوریتهای جدی مواجه خواهد شد و تندروها در کنگره در پیشبرد طرحها و برنامههایشان دست پیش خواهند گرفت؛ قطعاً دولتهای اروپایی در داخل برای تعامل با تهران با موانع سیاسی جدی روبرو خواهند شد و فرایند عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با شرق نیز – به دلیل تداوم تحریمها – کُند شده یا متوقف خواهد شد. اما اگر این جریان و اشخاص در برداشتها و سیاستهای گذشته خود صادقانه دچار تحول و تجدید نظر شده باشند، جای امیدواری است.
صبر استراتژیک ایران و فشارهای دیپلماتیک از هر تریبون و رسانه ای که خاصیت وزیر خارجه دولت دهم و یازدهم بود سبب شد ایران بار دیگر حق رای خود را در سازمان ملل به دست بیاورد. ایا می توان این راهبرد را که باعث شکست فشار حداکثری ترامپ شد،ادامه داد؟
حتماً نامهٔ آقای ظریف به دبیرکل سازمان ملل را در مورد تعلیق حق رأی ایران خواندهاید و متوجه جملات فنی،دقت، ارجاعات و ظرافتهای حقوقی آن شدهاید.تاثیر فوری و غیرمحتمل آن را هم همه شاهد بودیم. حال، در میان نامزدهای مخالف برجام در صحنهٔ مناظرات – یا در میان افرادی که آنها برای تصدی پُست وزارت خارجه در نظر دارند – یک نفر را نشان دهید که قادر به نگارش چنین نامهای باشد! بحث فقط بر سر یک نامه نیست! این نامه نمادی است که بیانگر اهمیت و جایگاه «تخصص» در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی است. پرسش اینجاست که آیا چنین تخصص و مهارتی در دولت آینده جایگاهی خواهد داشت یا خیر؟ حفظ کرد؟
از نظر شما محافظه کاران ایران با برجام چه خواهند کرد؟به هرحال این میراث دولت روحانی است. ایا میراث ملی می شود؟ یا همینطور جناحی می ماند؟
محافظهکاران در خوشبینانهترین حالت از دستاوردهای برجام بهرهبرداری خواهند کرد و تاثیرات مثبت آن بر اقتصاد و معیشت مردم را به نام خود و قابلیتهای مدیریتی خود ثبت خواهند کرد. در بدترین حالت، با رفتارها و گفتارهای نامتعارف در مجامع بیناالمللی، اتخاذ سیاستهای حساسیتبرانگیز و فقدان دانش فنی آن را بر باد خواهند داد.
اگر تیم مذاکرهکننده در وین موفق شود به یک توافق دست یابد، حفظ آن توافق در سالهای آینده مستلزم تلاش مستمر از سوی همه کشورهای متعاهد خواهد بود. در واقع، برجام مانند نهالی است که نیازمند باغبانی و نگهداری است تا از گزند تغییرات سیاسی و تحولات بینالمللی در سالهای آینده – تا زمان انقضاء – در امان بماند. طبیعتاً دولت بعدی در ایران باید هم از نظر رویکرد سیاسی و هم از نظر دانش فنی کفایت و قابلیت لازم را برای حفظ و نگهداری از این توافق داشته باشد. در سالهای گذشته، برخی از نامزدهای کنونی انتخابات مواضع تندی علیه برجام داشتند و حتی هرگونه تعامل با غرب و آمریکا را نوعی «تسلیم» و «ذلت» و «سازش» میدانستند. پس در اینکه باور راسخ به حفظ برجام و باغبانی از آن داشته باشند، محل تردید است. در حوزه قابلیت و دانش فنی نیز، کارنامه برخی از آنها در زمان مسئولیتشان کارنامه درخشانی نیست. در هر حال، تمام قطعنامههای شورای امنیت در زمان آنها با اجماع کامل جهانی علیه ایران به تصویب رسید و برنامه صلحآمیز هستهای ایران نیز در زمان آنها به مهمترین بحران بینالمللی کشور در هشتاد سال اخیر تبدیل شد. در واقع، آنها در عرض هشت سال مذاکره با غرب نتوانسته بودند حتی بر سر «کلیات» با طرف مقابل به یک توافق موفق دست یابند، چه برسد به اینکه آنها را متقاعد کنند قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت لغو کنند! انتقاداتی هم که برخی از آنها در سالهای اخیر نسبت به برجام مطرح میکردند، حاکی از این است که تسلط و دانش کافی نسبت به متن قرارداد هم ندارند. یعنی گاه حتی در ترجمهٔ یک اصطلاح فنی حقوقی – مثلاً در حوزه حقوق اتحادیه اروپا – دچار اشتباه میشدند و بر اساس همان اشتباه به برجام و تیم مذاکرهکننده ایراد میگرفتند. اینها مواردی است که موجب نگرانی برای آینده برجام و تحریمها میشود.
با توجه به تغییر دولت لغو برخی تحریم ها از سوی دولت آمریکا را چه طور پیش بینی میکنید.
در واقع، پیشبینی میکنم در چنین شرایطی جریان متخاصم بتواند – با بهرهبرداری از ظرفیتهای حقوقی و حساسیتهایی که میتوانند به راحتی نسبت به یک فرد یا یک جریان خاص بوجود بیاورد – این بار «اروپا» را به سمت کارشکنی و دردسر سازی در برجام هدایت کند. به نظرم دولت اصولگرای بعدی به شدت با اروپا دچار تنش و معضل خواهد شد.
امروز نتانیاهو از قدرت کنار رفته است- عربستان در حال مذاکره با ایران است و شرایط منطقه ای گویا با فشار دولت جدید بایدن به سمت صلح پیش می رود. پیرو طرح صلح هرمز رئیس جمهور در سازمان ملل و گفتگوهای منطقه ای این شرایط در خاورمیانه را چه طور میتوان به نفع کشورمان در صلح و ثبات حفظ کرد؟
کشورهای همسایه تجربهٔ فشار حداکثری و همکاری با تندترین جناح واشنگتن علیه ایران را آزمودهاند. اما امروز میبینند علیرغم سه سال فشار بی وقفه، دولت آمریکا مجدداً بر سر میز مذاکره بازگشته و خواستار احیای برجام شده است. آنها معتقدند احیای برجام نیز موجب رشد اقتصادی ایران خواهد شد، جایگاه راهبردی ایران را ارتقأ خواهد بخشید و نقش تهران را در مناسبات بینالمللی و منطقهای پُررنگتر خواهد کرد. علاوه بر این، آنها تصور میکنند تجربهٔ موفق مذاکرات وین مستعد این است که تهران و واشنگتن را به سمت «مدیریت تنش» یا «تعلیق تنش» از طریق تعامل دیپلماتیک سوق دهد و تکرار تجربه باعث شود فشارها و تنشهای فرسایشی از روی تهران پس از چند دهه برداشته شود. طبیعتاً، این اتفاق بر محاسبات عربستان سعودی و اقمار آن نیز در قبال ایران تاثیر بسزایی داشته و آنها را ترغیب کرده تا به پیشنهاد تعامل مستقیم با ایران سرانجام پاسخ مثبت بدهند. چنانچه دولت بعدی بتواند از برجام به خوبی در برابر فشارهای جریان متخاصم محافظت کند، تنشزدایی در منطقه نیز در دسترس خواهد بود. البته شرط لازم این است که دولت بعدی عزم و توان و دانش فنی لازم را برای محافظت از برجام داشته باشد و طرف مقابل نیز حاضر به تعامل با آن باشد.
>>> این مطالب را هم بخوانید:
منطقه درراه صلح؛نامزدهای انتخابات چگونهاز وضعیت موجود بهره میبرند؟
آیا آمریکا مدل شوروی را با ایران پیاده میکند؟
چرخش ناگهانی مواضع برجامی نامزدهای انتخابات؛ وعده انتخاباتی یا تغییر رویکرد؟
310 310
ثبت دیدگاه