جامعه نیازمند آگاهیست
08 تیر 1403 - 16:24
شناسه : 71122
8

جامعه نیازمند آگاهیست داستان این روزها پیرمردی با چهره‌ای زیبا و نورانی وارد مغازه طلافروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم! مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با ناباورانه گفت: درست است که چهره‌ای دلربا دارید اما هرگز گمان نمی‌کنم عمل صالح، چنین شکلی داشته باشد! […]

پ
پ

جامعه نیازمند آگاهیست

IMG_20240627_201157_636TnvE3J6

داستان این روزها

پیرمردی با چهره‌ای زیبا و نورانی وارد مغازه طلافروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.

پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!

مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با ناباورانه گفت: درست است که چهره‌ای دلربا دارید اما هرگز گمان نمی‌کنم عمل صالح، چنین شکلی داشته باشد!

در همین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.

مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب کتاب می‌کند، در مغازه بنشینند.

باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نشست. با تعجب از زن سوال کرد: که چرا در بغل شیخ نشستی؟

خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوبست؟ از چه سخن می‌گوئی؟ اینجا کسی نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره طلا را به ما می‌دهی یا نه؟

مرد طلافروش با تعجب و خجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را گرفت و زوج جوان، مغازه را ترک کردند.

شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می‌شود.

دوباره مرد و زن دیگری نیز وارد شدند و همان قصه تکرار شد!!!

شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمی‌خواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود.

زرگر با حالت قدسی و روحانی، دستمال را گرفت و بو کرد و به قصد تبرک به صورت مالید و نقش بر زمین شد.

شیخ دروغین و دوستانش، هرچه پول و طلا بود، برداشته و مغازه را جارو زدند!

👌بعد از ۴سال همان شیخ دروغین با غل و زنجیر، همراه پلیس وارد مغازه شد. افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت بازگو کردند. افسر پلیس گفت: برای اطمینان بیشتر باید دقیقا صحنه جرم را تکرار کنید و شیخ، دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و دوباره نقش بر زمین شد و این‌بار شیخ و پلیس دروغین و دوستانش، دوباره مغازه را جارو زدند!

👌نتیجه: هرچهارسال یکبار، انتخابات تکرار می‌شود، و ما ملت، همان زرگران غارت زده‌ایم که فرق بین راستگو و دروغگو را نمی‌دانیم!!!

👌دوستان انتخابات نزدیکست، مراقب مغازه زرگری و رأی طلائی خودتان باشید.

به زودی بازار وعدهای دروغین و نطق‌های آتشین و سینه چاک کردن افسادطلبان برای دفاع از آزادی! و دفاع از حق زن! و حقوق شهروندی! و حتی دفاع از قاتل! وخائن! و وطن‌فروش! گرم می‌شود!

👌مراقب تغییر رنگ‌ها از سبز به بنفش! و از بنفش به مخملی! باشیم چراکه هیچ رنگی جز همرنگی با مردم و انقلابی بودن حقیقت ندارد.

رنگ فقط رنگ خاکی لباس سرباز ولایت! رنگ فقط رنگ وصیت‌نامه سردار دلها!‌ والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد‌.

جامعه نیازمند آگاهیست. مردم باید هوشیار باشند ما به کمتر از مثل ابراهیم رضایت نمی‌دهیم.

پس می‌شود مثل رجایی، رئیسی، بهشتی شد.

نگیم آنها زمان اوایل انقلاب بودند، آقای شهید رئیسی، حجت را بر همه تمام کرد و ثابت کرد که می شود رییس‌جمهور شد و شهید شد.

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.