تلنگر | کشتزار زندگی
06 اردیبهشت 1402 - 22:02
شناسه : 59914
4

کشتزار زندگی لقمان حکیم گوید: روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم خوشه‌هایی از گندم که از روی تکبر سر برافراشته و خوشه‌های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند، نظرم را به خود جلب نمودند. و هنگامی که آنها را لمس کردم، ••• شگفت زده شدم ••• خوشه‌های سر برافراشته […]

پ
پ

کشتزار زندگی

لقمان حکیم گوید:

روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم
خوشه‌هایی از گندم که از روی تکبر
سر برافراشته و خوشه‌های دیگری که از
روی تواضع سر به زیر آورده بودند،
نظرم را به خود جلب نمودند.
و هنگامی که آنها را لمس کردم،

••• شگفت زده شدم •••

خوشه‌های سر برافراشته را تهی از دانه،
و خوشه‌های سر به زیر را
پر از دانه‌های گندم یافتم.
با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز
چه بسیارند سرهایی که بالا رفته‌اند
اما در حقیقت خالی‌اند.

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.