کشتزار زندگی
لقمان حکیم گوید:
روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم
خوشههایی از گندم که از روی تکبر
سر برافراشته و خوشههای دیگری که از
روی تواضع سر به زیر آورده بودند،
نظرم را به خود جلب نمودند.
و هنگامی که آنها را لمس کردم،
••• شگفت زده شدم •••
خوشههای سر برافراشته را تهی از دانه،
و خوشههای سر به زیر را
پر از دانههای گندم یافتم.
با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز
چه بسیارند سرهایی که بالا رفتهاند
اما در حقیقت خالیاند.
ثبت دیدگاه