چه کسی ارزش خوبی کردن دارد
چوپانی، ماری را از میان بوته های
آتش گرفته نجات داد
و درخورجین گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت، مار از
خورجین بیرون آمد و گفت:
به گردنت بزنم یا به لبت؟
چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟
مار گفت: سزای خوبی، بدی است…!!!
و قرار شد تا از کسی سوال کنند.
به روباهی رسیدند و از او پرسیدند چاره ی کار را.
روباه گفت: من تا صورت واقعه
را نبینم، نمی توانم حکم کنم.
برگشته و مار را درون بوته های آتش
انداختند. مار به استمداد برآمد و روباه گفت:
بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود.
نه باید مثل چوپان، خوب خوب بود.
نه مثل مار، بد بود.
باید مثل روباه بود و دانست
چه کسی ارزش خوبی کردن دارد!
كليله و دمنه
ثبت دیدگاه