ما چقدر فقیر هستیم
زاویه دید
روزی، مرد ثروتمندی با پسربچه کوچکش به روستا رفت تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی میکنند، چقدر فقیر هستند.
در راه برگشت، مرد از فرزندش پرسید:
– خب سفر خوبی بود پسرم؟
ـ خیلی خوب و عالی!
ـ دیدی وضع زندگیشون رو؟
ـ اره!
ـ از این سفر، چی یاد گرفتی پسرم؟
پسر کمی مکث کرد و پاسخ داد:
ـ فهمیدم ما در حیاط، یک فواره داریم و آنها، رودخانهای که انتها ندارد. ما فانوسهای تزیینی داریم و آنها ستاره. حیاط ما به دیوارهایش محدود میشود اما باغ آنها بیانتهاست!
با شنیدن حرفها، پدر سکوت کرد و بعد پسر اضافه کرد:
ـ ممنونم پدر. تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
ثبت دیدگاه