طمعکارترین مخلوق
قناعت توانگر کند مرد را
🔹روزی حکیمی، شاگردان خود را به گردش علمی برد. در کوه و دشت و طبیعت سبز بهاری گشتند و فلسفه وجود آموختند.
🔸وقت استراحت، مشغول خوردن غذا شدند. پشهای مزاحم غذاخوردن حکیم شد و مدام به غذای او میخواست نزدیک شود و بنشیند.
🔹حکیم، قدری از غذای خود در مقابل پشه گذاشت، پشه از آن مکید. حکیم از شاگردانش خواست بهدقت پشه را زیرنظر داشته باشند.
🔸پشه برخاست و روی دست یکی از شاگردان که قدری زخم بود و خون داشت، نشست و مشغول خوردن خون شد.
🔹حکیم، سیب گندیدهای نزد پشه نهاد، پشه روی قسمت سیاهشده آن نشست و شروع به مکیدن و خوردن کرد.
🔸در همان محل، در تنه درختی، عنکبوتی توری تنیده و لانه کرده بود، پشه برخاست و تور را ندید و در تور عنکبوت گرفتار شد.
🔹حکیم به شاگردانش گفت:
بنگرید، عنکبوت صبورترین و قانعترین حشره است. مدتها ممکن است بهخاطر یک لقمه غذا در کنار لانه خود منتظر بنشیند. و وقتی شکاری کرد، روزها آرامآرام از آن استفاده کند. حریص و شکمپرور نیست.
🔸اما پشه را دیدید، هم طمعکار است و هم شکمپرور و هم صبری برای گرسنگی ندارد. وقتی روی خون نشسته بود، دیدید با دست میزدید برمیخاست و دوباره سریع میخواست روی غذا بنشیند چون تاب گرسنگی هرگز ندارد.
🔹پس بدانید خداوند، طمعکارترین مخلوق را روزی و غذای قانعترین و صبورترین مخلوق خود میکند.
🔸بسیاری از گرفتاریهای انسان نتیجه طمع و زیادهخواهی اوست.
ثبت دیدگاه