تلنگر | توبه‌نامه شهید سیزده ساله!
27 تیر 1404 - 1:00
شناسه : 78206
1

توبه‌نامه شهید سیزده ساله!  🔸این توبه‌نامه، دست‌نوشته پسری است که هنوز ۱۳ سال بیشتر نداشت و نامش علیرضا محمودی بود. نوجوانی که پیش از رفتن، با خدای خود از هر لغزش و غفلتی توبه کرد و دلش را سبک به آسمان سپرد. هنوز ما در پیچ‌وخم خواهش‌های نفْس، گرفتار حساب و کتاب دنیا مانده‌ایم و […]

پ
پ

توبه‌نامه شهید سیزده ساله!

IMG_20250717_234710_161UBlkDCC

 🔸این توبه‌نامه، دست‌نوشته پسری است که هنوز ۱۳ سال بیشتر نداشت و نامش علیرضا محمودی بود. نوجوانی که پیش از رفتن، با خدای خود از هر لغزش و غفلتی توبه کرد و دلش را سبک به آسمان سپرد. هنوز ما در پیچ‌وخم خواهش‌های نفْس، گرفتار حساب و کتاب دنیا مانده‌ایم و آن‌ها در نوجوانی، بار سنگین تعلق را زمین گذاشتند.

 هنوز ما در پیچ‌وخم خواهش‌های نفْس، گرفتار حساب و کتاب دنیا مانده‌ایم و آن‌ها در نوجوانی، بار سنگین تعلق را زمین گذاشتند و سبکبال به سوی معبود شتافتند.

اینجا فاصله زمین تا آسمان است؛ ما کجا و آنان که در سیزده‌سالگی با خدای خود راز گفتند و توبه‌نامه نوشتند، کجا… شهید علیرضا محمودی، یکی از همان پرستوهای مهاجر بود.

پناه می‌برم به خداوند…

* از این که حسادت کردم.

* از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم.

* از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.

* از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.

* از این که مرگ را فراموش کردم.

* از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.

* از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.

* از این‌که در سطح پایین‌ترین افراد جامعه زندگی نکردم.

* از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.

* از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم.

* از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده‌دارتر از همه هستم.

* از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم.

* از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع‌تر نبودم.

* از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم.

* از این که ایمانم به بنده‌ات بیشتر از ایمانم به تو بود.

* از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می‌نویسی و با حافظه‌تری.

* از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند.

* از این‌که از گفتن مطالب غیرلازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم.

* از این که کاری را که باید فی سبیل‌الله می‌کردم، نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم.

* از این‌ که ” خدا می‌بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم.

* از ……

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.