تلاش برای داشتن زندگی بهتر
گوزنی بر لب آب چشمهای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد.
غمگین شد.
اما شاخهای بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
در همین حین، چند شکارچی قصد شکار او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند، اما وقتی به جنگل رسید، شاخهایش به شاخهی درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی فرار کند.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که از آنها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخهایم که به زیبایی آنها میبالیدم گرفتارم کردند.
چه بسیارند در زندگی، چیزهایی که از آنها خوشمان نمیآید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمتهای خداوند راضی باشیم.
ثبت دیدگاه