بررسی دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی درباره عالم امر و عالم خلق(بخش دوم)
26 اسفند 1402 - 21:54
شناسه : 68969
5

بررسی دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی درباره عالم امر و عالم خلق(بخش دوم) علامه طباطبایی را بدون شک می‌توان از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر در حوزه عرفان، فلسفه و تفسیر قرآن دانست. ایشان نماد جامعیت و معرفت بود و با گرایشی فلسفی که از مکتب صدرایی نشئت می‌گرفت با کلام و آثار خود به ترویج عمق […]

پ
پ

بررسی دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی درباره عالم امر و عالم خلق(بخش دوم)

علامه طباطبایی را بدون شک می‌توان از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر در حوزه عرفان، فلسفه و تفسیر قرآن دانست. ایشان نماد جامعیت و معرفت بود و با گرایشی فلسفی که از مکتب صدرایی نشئت می‌گرفت با کلام و آثار خود به ترویج عمق معارف دینی در قالب رویکردی حکمت محور می‌پرداخت.
از جمله کتب مهم در عصر ما که تلاش کرده است با توشه‌گیری از آیات وحی به تعریف چیستی و حیات آدمی بپردازد، کتاب شریف «الانسان» علامه است.
علامه طباطبایی هم در تفسیر المیزان در تفسیر آیه مذکور‌، از وجود چنین جهانی سخن نگفته و تنها تفاوت‌های خلق، یعنی آفرینش خداوند و امر، یعنی فرمان خداوند را بیان کرده است.

1. انسان قبل از دنیا
علامه طباطبایی در تفسیری که بنا بر آیات و روایات قرآنی از هستی انسان پیش از خلقت ارائه می‌دهد و رویکردی مطابق با آموزه‌های حکمی- فلسفی دارد؛ پیش از هرچیز در این رساله به جایگاه انسان در عوالم سه‌گانه وجود (شامل عالم ماده، مثال و عقل) اشاره می‌کند. سپس به موضوع خلقت می‌پردازد و آن را از حیث «دفعی یا تدریجی» بودن مورد بررسی قرار می‌دهد.

علامه در این موضوع با استناد به آیاتی، چون «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَۀٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ» یا «إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ» به عنوان قرینه‌ای بر تدریجی بودن خلقت یاد و از سوی دیگر به آیاتی همچون «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کلَمْحٍ بِالْبَصر»، «خَلْقُکمْ وَ لا بَعْثُکمْ إِلَّا کنَفْسٍ واحِدَةٍ» یا «وَ ما أَمْرُ السَّاعَۀِ إِلَّا کلَمْحِ الْبَصَرِ» اشاره می‌کند که اقتضای دفعی بودن امر خلقت را می‌رسانند.

استاد برای حل این شبهه میان دو واژه «خلق» و «امر» تفکیک قائل می‌شود و «امر» را حقیقتی غیرتدریجی به خلاف خلق در نظر می‌گیرد (گرچه خلق گاهی در معنای امر نیز در قرآن به کار می‌رود.)
به عبارتی کیفیت خلقت موجودات توسط علامه طباطبایی به طور خلاصه اینگونه تشریح می‌شود: «همه موجودات جسمانیه و آثار آن‌ها که به تدریج متکون می‌شوند در وجودشان که از حضرت حق افاضه می‌شود دارای دو وجه هستند: وجه امریِ غیرتدریجی و وجه خلقی تدریجی و ظاهر لفظ خلق که دلالت بر جمعِ بعد از تفرقه می‌کند، نیز همین تدریج است.»

در ادامه ایشان به حقیقت «روح آدمی» می‌پردازد و با توجه به آیه شریفه «وَیسْأَلُونَک عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّیوَما أُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ إِلّا قَلِیلًا» ماهیت روح را از سنخ «امر الهی» برمی‌شمرد که به صورت دفعی و آنی به وجود آدمی الحاق شده و انسان را به موجودی فراتر از ماهیت خاکی خود تبدیل کرده است. آیه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخالِقِینَ» به همین دگرگونی دفعی ماهیت آدمی پس از اعطای روح به وی اشاره دارد.

2. رساله انسان در دنیا
پس از آن که علامه طباطبایی به ماهیت خلقت انسان و حقیقت وجودی او در نگرش قرآنی پرداخت می‌کوشد جایگاه دنیا و معنایی به نام انسان را در عالم دنیوی معنا کند.
برای این منظور علامه ابتدا به تعریف دو جنس معانی در این عالم می‌پردازد که برگرفته از تأملات عقلی مشتمل بر «معانی حقیقی» و «معانی اعتباری» است.

علامه در ادامه به تعریف حقیقت این دنیا نیز می‌پردازد و زرق و برق و نمایش‌های ظاهری این دنیا را از جمله امور موهوم دسته بندی می‌کند که باطن آن عذاب یا مغفرت است: «حیات دنیوی با تمام جهات مقصودش از لهو و لعب و زینت و غیره، امری موهوم و سرابی خیالی است و همین دنیا بعینه در باطن امر و واقع، عذاب و مغفرت و رضوان است و ظهور این جهات باطنی به ظهور این حقیقت است که جهات حیات دنیوی همگی باطل و موهوم بوده است.»

ایشان حتی در تعبیر قرآن (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ* ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا) رجوع انسان به دنیا را نشانگر سیر نزولی حرکت انسان به سمت اسفل السافلین (منطبق نظریه با حرکت نزولی و صعودی ملاصدرا) می‌داند که در واقع پس از تکمیل خلقت انسان به این سو سوق داده می‌شود تا خود مسیر کمال و هدایت را بپیماید و با آغاز حرکت از اسفل السافلین به سمت عالی‌ترین مقام ممکن رفعت و تعالی یابد.
علامه سپس در فصلی به هدایت عمومی انسان در این دنیا به عنوان ابزاری برای این حرکت صعودی می‌پردازد و با تکیه بر آیه شریفه «الَّذِی أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» هدایت عمومی همه موجودات و وجود هدایتی اختصاصی متناسب با ظرفیت هر موجودی از جمله انسان را استفاده می‌کند.

3. رساله انسان بعد از دنیا
این رساله که سومین و مفصل‌ترین مباحث را از میان سه رساله «الانسان» داراست؛ با شروع توفای آدمی و تأمل در چیستی قبض روح آغاز می‌شود. علامه با بحث پیرامون آیه شریفه «اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها» نتیجه می‌گیرد اینجا مراد از نفس همان روح است که در رسائل قبلی به عنوان حقیقت آدمی برشمرده شد و در واقع آنچه با موت منتقل می‌شود، همانا روح است.

در واقع ایشان «موت» را وصفی در خور برای «روح» می‌داند که طی فرآیندی تحت عنوان «توفی» از جسم خارج می‌شود.
پس از تفصیل حقیقت مرگ، در فصل دیگری ایشان به ماهیت برزخ می‌پردازد و آن را از جمله عوالم میان عالم جسم و عالم اسما الهی می‌داند. علامه در تفسیر و کارکرد برزخ با توشه‌گیری از بهره حکمی چنین اشاره می‌دارد: «در فلسفه ثابت شده است که میان عالم جسم و جسمانیت و عالم اسمای خداوندی، دو عالم دیگر وجود دارد؛ عالم عقل و عالم مثال و هر موجودی ضرورتاً به مبدأ خویش باز می‌گردد. همچنین ثابت شده است عوالم از جسمانیات گرفته تا مبدأ اول و مبدع کل، از نظر نقص و کمال، مراتب مختلفی دارند، ولی در نفسِ وجود متطابقند، یعنی عالی به رتبه سافل نزول می‌کند و سافل همچون آینه‌ای، صورت هر آنچه را که از رنگ‌ها و نور‌ها در مقابلش قرار گیرد، منعکس می‌سازد و در نتیجه از عالی آنقدر ظاهر می‌گردد که این آینه قبول نماید و تحمل آن کند و نیز عالی برحسب کیفیات ناقص یا کاملِ آینه، کیفیت می‌یابد.»

لذا کارکرد برزخ در نگاه علامه تکامل و جلای نفس انسان مستعد کمال پس از مرگ را ایفا می‌کند. همانطور که در نگاه فلاسفه‌ای، چون ملاصدرا به عالم مثال مشابه این تعبیر وجود دارد.
علامه طباطبایی از همین جا به موضوع قیامت ورود می‌کند و می‌کوشد تا قیامت را با ویژگی‌هایش تعریف و توصیف نماید. از جمله ویژگی‌ها که محور سخن علامه قرار می‌گیرد می‌توان به «برطرف شدن حجاب‌ها و آشکار شدن پنهان‌ها در روز قیامت»، «بطلان اسباب در روز قیامت»، «ظهور خداوند سبحان در آن روز» و «برطرف شدن ظلمت در روز قیامت» اشاره کرد.

نهایتاً ایشان قیامت را مقدمه‌ای برای تکامل سیر انسان به سوی پروردگار که غایت آدمی است، بر می‌شمرد: «تَعْرُجُ الْمَلائِکۀُ وَ الرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ».
ایشان برشمرده شدن زمان برای قیامت در آیات و روایات «کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَۀ» را حاکی از آن می‌داند که فرآیند سیر و حرکت روح در قیامت به سوی خداوند در روز قیامت نیز امری است تدریجی و روح هم مانند ملائکه با نردبان‌های خداوندی به سوی او اوج می‌گیرند.

در ادامه، ایشان به ماهیت مفاهیمی همچون «صراط» و «میزان» می‌پردازد و نیز «نامه اعمال» را به عنوان محفلی برای عرضه «خود اعمال و حقایق آنها» بر انسان تعریف می‌کند: «بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوه». علامه با اشاره به این موضوع که روز رستاخیز محیط به جمیع مراتب وجود است و همه آن مراتب را داراست اینگونه نتیجه می‌گیرد که خود اعمال انسان پیش روی او حاضر و ظاهر می‌شوند نه تصویر و وهمی از آن: «یوْمَئِذٍ یصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیرَوْا أَعْمالَهُمْ* فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ* وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ».
مجموعاً می‌توان اثر شریف «الانسان» را اثری مهم از مرحوم علامه طباطبایی دانست که با بهره‌گیری از نگاه قرآنی و تفسیری، ایشان کوشیده است پاسخی برای معرفت‌شناسی و پرسش «از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود و به کجا می‌روم آخر» مهیا نماید.

ا.یوسفی

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.