عباس مصطفوی: انتخابات خرداد ۱۴۰۰ با همه حرفوحدیثها بالاخره به پایان رسید و صندلی اداره کشور را به سید ابراهیم رئیسی سپرد. در این یادداشت تلاش کردهام، از چهار منظر آنچه در صحنه سیاست جمهوری اسلامی اتفاق افتاد را تحلیل کنم و نگاهی واقعبینانه درباره آینده تحولات به دست دهم.
یک، درباره انتخابات- با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود و به صدا در آمدن مارش پیروزی از تریبونهای موافق، نمیتواند واقعیت صحنه را تغییر دهد. رقابتی فرض کردن انتخابات به استناد حضور همتی یا حمایت بخشی از جریان اصلاحطلب از او، بعنوان یک تاکتیک تبلیغاتی قابل بررسی است اما ماهیت آنچه در خرداد ۱۴۰۰ رخ داد را تغییر نخواهد داد.
واقعیت این است که در انتخاباتی که در سه دوره گذشته آن به ترتیب، ۷۶، ۷۳ و ۸۴ درصد واجدان شرایط مشارکت کردهاند، این دوره حدود ۴۹ درصد رای دادند. از میان شرکتکنندگان نیز نزدیک به ۱۳ درصد به شکل بیسابقهای رای سفید با باطله به صندوق انداختهاند. انتخاباتی که آرای باطله رتبه دوم آن را کسب کرده است، نمیتواند رقابتی قلمداد شود. نزدیک به چهار میلیون رای باطله، پیام روشنی به شورای محترم نگهبان و همه کسانی است که در باب عملکرد این شورا در احراز صلاحیتها سکوت کردند. رقابت جان انتخابات است و انتخابات جان دموکراسی و جمهوریت. اگر رقابت را از انتخابات بگیریم، آن را از معنا تهی کردهایم. تضعیف سازوکار دموکراتیک با هر نگاهی به ضرر نظام حکمرانی کشور است و عمیقا امیدوارم در ادوار بعدی انتخابات «جبران» شود. به نفع کشور و همه جریانهای سیاسی –حتی فاتحان انتخابات- است که پویشی ملی و فراجناحی متشکل از دلسوزان همه سلایق سیاسی برای اعاده حیثیت صندوق رای و بازنگری سازوکارهایی که منجر به وضع کنونی شده، شکل بگیرد.
دو، درباره اصلاح طلبان– اصلاح طلبان در برآمدن دولت روحانی نقش داشتند و خیلی از آنها در این دولت، در سطوح و موقعیتهای مختلف به کار گرفته شدند. با این حال این جریان خصوصا در طول چهار سال دوم- که دولت زیر ضرب انتقادات رسانهای وسیع و منسجم مخالفان بود- هیچ راهبرد مشخصی برای حفظ ارتباط با بدنه رایدهنده به روحانی نداشت. آنها با بدنه اجتماعی خود دچار اختلال ارتباطی شدند، هیچ تلاشی برای برای رفع این اختلال نکردند و ارادهای هم برای اقناع کسانی که به رئیسجمهور مورد حمایت آنها رای داده اما حالا منتقد رئیسجمهور یا در معرض تبلیغات وسیع برای پشیمانی از انتخابشان بودند، نشان ندادند. اصلاح طلبانی که چهار سال تمام، عرصه عمومی را دربست در اختیار رقیب گذاشته بودند، ناگهان دو روز مانده به رایگیری، از خواب غفلت بیدار شده و تلاش کردند بازی انتخابات را که از مدتها پیش آغاز شده بود، با تاکتیکهای ناکارآمد و نخنما عوض کنند. اما سیاست قصه جن و پری نیست، معجزهای هم در عالم واقعیت به وقوع نمیپیوندد. این تصور که مردم صرفا با یک دستخط یا پیام ویدئویی یا توصیه کسی به سوی صندوقهای رای خواهند شتافت بیش از حد سادهلوحانه است. مردم عمله کسی نیستند، به کسی هم چک سفید امضا ندادهاند.
کنشگری منفعلانه جناح اصلاحطلب در عرصه عمومی و بعضی تلاشهای تصنعی آنها برای مرزبندی با روحانی؛ در دولت به عدم تعلق خاطر آنها تعبیر شد و موقعیتشان را تضعیف کرد. افول تدریجی جایگاه جهانگیری در دولت، نشانهای از این روند است. در عین حال این عملکرد تناقضآمیز، سازمان رای سنتی اصلاح طلبان را سرخورده کرد و در میان شهروندان غیرسیاسی نیز منجر به شکلگیری انگاره فرصتطلبی و تزویر این جریان در مواجهه با مردم شد. اصلاحطلبان یا باید راهبرد خود برای کنشگری سیاسی و اجتماعی را اساسا مستقل از قدرت تعریف کنند یا اگر گوشهچشمی به قدرت دارند، مسئولیتها و الزامات آن را بپذیرند. نمیتوان وارد آب شد و خیس نشد. بعد از ورود به ساخت قدرت، نمیشود همچنان مثل کنشگران خارج از قدرت رفتار کرد و ژست استقلال و روشنفکری گرفت.
سه، درباره اصولگرایان- مواضع اصولگرایان در عرصههای مهمی مثل سبک زندگی، فضای مجازی، فرهنگ و سیاست خارجی فاصله زیادی با سلیقه عامه مردم دارد. آنها میدانند که توفیق در انتخابات ریاستجمهوری صرفا با اتکا به بدنه رای سنتی خودشان ممکن نیست و به همین دلیل معمولا در دوره تبلیغات انتخابات نسبت به مواردی همچون فیلترینگ، گشت ارشاد، مذاکره و غیره تقیه میکنند. مشکل اما از جایی آغاز خواهد شد که آنها بعد از کسب رای، به تنظیمات کارخانه بازگردند.
محمود احمدینژاد در مصاحبه زنده تلویزیونی گفت مشکل کشور شکل موی جوانان نیست اما در عمل به راه دیگری رفت. بعدها شکاف میان گفتار و کردار او نه فقط در این مورد که در موارد متعدد دیگر به حدی عمیق شد که از درون آن حسن روحانی از اردوگاه مقابل به صدارت رسید. اصولگرایان امروز به واسطه بیرون بودن از دولت، با گفتمان سلبی و سوار شدن روی موج معیشت و اقتصاد به قدرت رسیدند. چهار سال بعد اما این امامزاده دیگر حاجت نمیدهد. حتی با فرض برطرف شدن مولفههای موثری مثل تحریم و کرونا و بهبود وضعیت وضع معیشتی مردم هم، رقابت حول اقتصاد و معیشت شکل نخواهد گرفت. چنانکه حسن روحانی هم بعد از اتمام دولت اول خود با وجود کارنامه قابل قبول اقتصادی، مجبور شد حول مسائل دیگری دوگانهسازی کند و انتخابات را ببرد. اصولگرایان برای استمرار کامیابی، باید برای برخی تعارضات بنیادین میان مواضع خودشان و سلیقه عامه مردم چارهجویی کنند. برطرف شدن این تعارضات هم البته با هزینهکرد بودجههای نجومی برای تغییر عقاید و سبک زندگی مردم ممکن نیست، آنها باید خودشان را به مردم نزدیک کنند، جامعه به راه خودش خواهد رفت. راهکار جلوگیری از انحراف اتومبیل، چرخاندن فرمان است، نه تلاش برای جابجا کردن مسیر جاده.
و چهار درباره رئیسجمهور منتخب- انتخابات ۱۴۰۰ فصل نوینی از حیات سیاسی سید ابراهیم رئیسی است. او باید این را بداند که پا در حیطهای گذاشته که در آن قضاوت عمومی درباره عملکردش، نه از تصاویر و برساختهای رسانهای که از تجربه زیسته مردم و کف خیابان نشات خواهد گرفت. مردم از نیمه مرداد ۱۴۰۰، رئیسی را نه با تعداد کارخانههای احیا شده در اخبار سیما که با قیمت نان و گوشت و مرغ و نرخ اجاره بها و روند شاخص بورس خواهند سنجید. ماه عسل پیروزی در انتخابات خیلی زود به پایان میرسد.
بدنه رسانهای حامی رئیسی، احتمالا حمایت از او را پس از انتخابات نیز ادامه خواهند داد. اما میان کارکرد سلبی و ایجابی رسانه، از زمین تا آسمان تفاوت هست. ماهیت مسئولیت ریاستجمهوری با همه مسئولیتهای پیشین رئیسی متفاوت است. آن صندلی پرطرفدار در میدان پاستور، محبوبیتسوز و استخوانشکن است. رئیسی باید از همین حالا با هاله احترامآمیزی که در مسئولیتهای گذشته احاطهاش کرده بود خداحافظی کند و خود را برای انتقادات بیرحمانه افکار عمومی که با مسئولیتهای اجرایی عجین است، آماده کند.
با وضعی که شاخصهایی مثل «اعتماد عمومی«، «سرمایه اجتماعی«، «تابآوری» در جامعه دارند، او فرصتی برای اشتباه کردن ندارد. او برای تحقق شعار کارآمدی که ایده محوری کمپینش بود، راهی جز سیاستزدایی از اقتصاد و تخصصمحوری در اداره دولت نخواهد داشت. رئیسی قاعدتا این را میداند که شمار قابل توجهی از راهدهندگان به او، نسبتی با ایدهها و مواضع سیاسی جناح اصولگرا ندارند و به سودای ترمیم سفره و بهبود معیشت با کمپین او همراه شدهاند. فرصت او برای استمرار حمایت این طیف رایدهندهها چندان طولانی نخواهد بود. طیف متنوع افرادی که در دوره انتخابات گرد او جمع شدهاند، چنان ناهمگون و بیقواره و بعضا ترسناک است که اگر همان ترکیب خواهند وارد دولت شوند، بعید نیست که در همان ابتدای کار «دولت مردمی» را زمین بزنند.
رئیسی اگرچه پیروز انتخاباتی که شده در آن بیش از نیمی از واجدان شرایط رای ندادهاند، اما بیش از همه به نفع خود اوست که خود را رئیسجمهور همه ایرانیان بداند و در این مسیر حرکت کند. او اگر مواضع انتخاباتی خود را فراموش کند و در حوزه سیاستهای فرهنگی، اجتماعی و رسانهای یا در فضای مجازی و سیاست خارجی به راهی برود که برخی حامیانش میخواهند، زودتر از آنچه که تصور میکند سرمایه سیاسی خود را از دست خواهد داد. او باید در تراز یک رئیسجمهور ملی و مورد وثوق جمهور رفتار کند و اگر چنین کند، موفق خواهد شد و حتی مخالفان سرسخت او هم از این موفقیت خوشحال خواهند بود.
2727
۲۷۲۱۵
ثبت دیدگاه