یلدا با شهدا
دی ماه سال ۱۳۶۵ به دلیل انجام عملیات کربلای۴، ماه مهمی برای رزمندگان بود. «فولادزاده» هم یکی از رزمندگانی بود که خودش را برای انجام این عملیات آماده میکرد ولی پیش از انجام عملیات، او و دیگر رزمندگان، مراسم شب یلدا را در سنگرشان برگزار کردند. آنها در سنگری که مساحتش به ۱۰ متر هم نمیرسید به سختی دور هم نشستند و سفرهای پهن کردند و در آن آینه، قرآن، کاسه آب و اسلحه گذاشتند و در کنار تمام اینها، عکس همرزمان شهیدشان را هم جای دادند تا شب خاطرهانگیزی را رقم بزنند. شبی که با سایر شبهای یلدایی که تا به حال در آن حضور داشته بودند، فرق میکرد و تک تک لحظاتش، مثل یک فیلم کوتاه در ذهنش مانده است:
«در آن شب، توسط یکی از بچههای «اهواز»، هندوانهای تهیه شد. من نیز تخمه و پستهای را که یک ماه قبل در مرخصی تهیه کرده بودم، در سفره گذاشتم و بچههای «شمال» هم چند دانه ازگیل و گلابی جنگلی آوردند. سوغات بچههای «طارمِ زنجان» هم زیتون بود.
همگی با خواندن دو رکعت نماز، از خدای بزرگ خواستیم تا در این شب که جزء فرهنگ ملی و باستانی ما است و خانوادههای ایرانی در کنار هم جمع شدهاند، ما را دعا کنند تا در این عملیات مهم پیروز شویم؛ چه حالت روحانی و وصفناشدنی بود وقتی بچهها با دادن نامه خود به یکدیگر وصیت میکردند. هرکس که زودتر شهید شد، دیگری نامهاش را به خانوادهاش برساند و این عملیات هم با پیروزی ما همراه شد.»
ثبت دیدگاه