موازنه جدید منطقهای
تحلیلی بر ترور شهید هنیه
ویژگی جنگ و تنش این است که قدرتها سعی میکنند نقطه عطف خلق کنند، نقطهای که پاشنه آشیل طرف مقابل خواهد شد که به آن موازنه قدرت میگویند.
* ۷ اکتبر، حمله به کنسولگری ایران در سوریه و حمله ۱۴ آوریل ایران به اسرائیل نقاط عطف تعیینکننده جنگ اخیر خاورمیانه است، شرایط به نقطه بسیار مهمی رسید، جنگ احتمالی لبنان و اسرائیل و دوئل تهران_تل آویو، این یعنی انتخاب جنگ و حمله به بیروت_تهران_تل آویو_ صنعاء_بغداد از طرف قدرتهای درگیر آسان و قابل دسترس شده است و ریلگذاریها به سمت عمیق شدن جنگ پیش میرود.
دایره انتخاب اسرائیل از زدن کنسولگری دمشق به تهران وسعت پیدا کرد و با ترور اسماعیل هنیه موازنه جدید منطقهای ایجاد کرد، این عرصه برای چیرگی و غلبه روانی و راهبردی بر منطقه است که به صورت پینگ پنگی جلو میرود و تهران راهی به جز پاسخ بزرگتر از اقدام اسرائیل ندارد.
پاسخی که به هزینهسازی عمیق برای اسرائیل منتهی شود تا آن سنگینی اقدامات بعدی آنها را تعدیل کند. تا آخرین آجر این موازنه بزرگ را ما بنا بگذاریم.
صهینویستها میگویند هرجا و هرکسی را که اراده کنیم با ابزارهای لازم حذف میکنیم،
میتوانستیم هنیه را در قطر یا ترکیه حذف کنیم اما تهران برای ما بهترین انتخاب بود و برای تهران دردناک.
دسترسی آسان به تهران در دستگاه تحلیل تل آویو شکل گرفته است دقیقا همان محاسبهای که در ۱۴ آوریل پیدا کردیم، بنابراین اسرائیل پاسخ روشنی به حملات موشکی و پهپادی تهران به اسرائیل داد.
* وسعت انتخاب اسرائیل، نشاندهنده سیر صعودی و افزایش دامنه تنش در خاورمیانه و تغییر ماهیت مذاکرات صلح است (هم صلح در فلسطین و هم مذاکرات ایران و غرب) و بسترهای جدیدی در منطقه در حال شکلگیری است و قرار است منازعات را به نقطه مشخصی برساند: ۱کاهش راهکارهای سیاسی و تقویت گزینههای سخت ۲عادیسازی جنگ سرزمینی با تهران
* اگر بخواهیم رویدادهای هفته اخیر منطقه را به صورت پدیده واحد آنالیز کنیم باید گفت:
همه چیز از شلیک پهپاد یمنی یافا به تلآویو شروع شد
و اسرائیل نیز حمله هدفمند خود به بندر الحدیده را انجام داد، انصارالله در مرحله پاسخ بزرگ قرار گرفت اما ظاهرا به دلایلی همه چیز به تاخیر افتاد
شرایط به مجدالشمس در جولان اشغالی رسید و اسرائیل آن را متوجه حزبالله دانست و با انجام عملیات دقیق در بیروت، فواد شکر شخصیت بلندپایه این جریان را شهید میکند، حزبالله نیز در شرایط پاسخ بزرگ قرار میگیرد تا شاید آغازی بر جنگ بزرگ میان اسرائیل و لبنان باشد تا تصمیمها و ارادهها به سطح تنش مدیریت شده اما بسیار ویرانکننده در جبهه شمالی برود.
* اما شوک از اینجا شروع میشود که ترور اسماعیل هنیه در تهران، محاسبات را به هم میریزد و ضامن مدیریت تنش مجددا رها میشود و اسرائیل سعی میکند تهران را در عمل انجامشده که در نوشتههای قبلی اشاره کردم بدنبال آن نیست قرار دهد.
* در چنین شرایطی معادله جدید تهران_تل آویو بر همه چیز سایه میافکند و اسرائیل با ترور هنیه، تهران را به بازی میکشاند تا بتواند شعلههای جنگ را فراتر از دوگانه لبنان_اسرائیل نشان دهد و افق عمیقتری برای مداخله و تاثیر بر روابط تهران با اروپا و غرب را نشانه رود.
*همزمانی پاسخ سنگین حزبالله و انصارالله یمن به اسرائیل، مهمترین سناریوی تهران برای بعد از زدن بیروت و الحدیده بود و خروجی آن جنگ لبنان و اسرائیل و تمرکز جبهه مقاومت بر نقاط آسیبپذیر اسرائیل بود.
اما زدن اسماعیل هنیه در تهران، پاسخ نظامی را بزرگتر و برجستهتر کرد، دقیقا چیزی که اسرائیل بدنبال آن است و برای آن برنامه دارد، البته ما هم برای عکس آن برنامه داریم.
* تهران بر اساس قواعد میدان و شعلهور شدن جبهه شمال، تشدید تنش و جنگ مستقیم حزبالله و اسرائیل را در چشماندازی که از جنگ خاورمیانه و پیروزی نسبی در آن دنبال میکرد پیش میبرد تا بتواند ضربات بزرگ حزبالله به اسرائیل و موفقیت آن را در کنار تضعیف حماس قرار دهد و در روند مذاکرات سیاسی دست برتر یا تعادل داشته باشد.
* اگر تعادل میدانی حفظ نشود و موازنه شکل نگیرد اسرائیل نیازی به روند آتشبس و صلح نمیبیند چرا که رژیم صهیونیستی هزینه دریافتی را کم میبیند و از طرف دیگر حماس را تا حدود زیادی تضعیف کرده است و تا حدودی میتواند اسرای خود در نوار غزه را آزاد کند و از همه مهمتر دسترسی ارادی به تهران و بیروت پیدا کرده است، بنابراین چرا باید دنبال صلح باشد و دقیقا از کدام هزینهسازیها میترسد؟
ثبت دیدگاه