صداى استغاثه امام
نتیجه یاری نکردن امام حسین(علیهالسلام)
هرثمه ابن ابىمسلم نقل كرده كه با حضرت اميرالمؤمنين (علیهالسلام) از صفين مراجعت مىكرديم، به سرزمين كربلا رسيديم پس حضرت از نماز صبح فارغ شد، و قدرى از خاك آنجا برداشت و گريه كرد و فرمود:
عجب خاكى هستى، كه از تو جمعى محشور خواهند شد بدون حساب وارد بهشت مىشوند.
هرثمه مىگويد: ما برگشتيم و اين ماجرا را براى همسر شيعهام بازگو كردم، همسرم گفت: هرچه اميرالمؤمنين بگويد؛ حق است، تا اينكه آن روز گذشت و بعدها حضرت سيدالشهدا (علیهالسلام) وارد سرزمين كربلا شدند. هرثمه جزء لشكر عمر سعد بود و حرف حضرت امير(علیهالسلام) را ياد آورد، بعد سوار شتر شده و محضر مقدس امام حسين (علیهالسلام) مشرف شد و حديث حضرت على (علیهالسلام) را نقل كرد. حضرت فرمودند: حالا خيال تو چيست؟ با ما هستى يا بر ما. گفت: نه با شما و نه با آنها.
اولاد كوچكى را در كوفه گذاشتهام و براى آنها مىترسم كه ابن زياد آنها را اذيت كند. حضرت فرمود: پس بيرون برو و بجایى برو كه مقتل ما را مشاهده نكنى و صداى ما را نشنوى زيرا بخدا قسم اگر كسى امروز صداى استغاثه ما را بشنود، ما را يارى نكند حتما به رو در آتش جهنم خواهد افتاد.
بحارالانوار: ۴۴، ۲۵۵
داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام، تالیف علی میرخلفزاده
ثبت دیدگاه