شهادت «اویس قرنی» (۳۷ق)، ۱۸صفر ۱۴۴۵ هجری قمری
ابوعمرو اُوِیْسِ بن عامر قَرَنی(شهادت۳۷ق)، معروف به اُوِیْسِ قَرَنی، تابعی نامآور و از اصحاب امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) که نزد صوفیه به زهد و پارسایی شناخته میشود و او را یکی از زهاد هشتگانه در میان تابعین خواندهاند.
او در زمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای دیدار آن حضرت به مدینه آمد ولی موفق به دیدار ایشان نشد. وی در زمان امام علی (علیهالسلام) از بیعتکنندگان آن حضرت بود و در جنگ صفین شرکت کرده و به شهادت رسید.
* معرفی اجمالی
اویس قرنی از تیره قَرَن، شاخهای از قبیله یمانی بنیمراد بود.
نام پدر او عامر و در برخی مآخذ انیس، خلیص یا عمرو هم آمده است.
اختلافنظر در جزئیات زندگی اویس، حتی در سدههای نخستین هجری، چنان بوده که برخی درباره شخصیت او با شک و تردید سخن گفتهاند. با اینهمه، گفتهاند که او از امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) و عمر بن خطاب روایت کرده و کسانی از رجال سده ۱ق – که بیشتر کوفیند – از او استماع کردهاند.
* محل سکنی
ظاهراً اویس در عهد پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلّم)، در یمن میزیست، ولی هرگز موفق به دیدار آن حضرت نشد.
طبق روایاتی نه چندان موثق، اویس همراه هیأتی از یمن یا کوفه به مدینه آمد. گفتهاند که بر اثر نشانههایی که پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلّم) از اویس گفته بود، عمر بن خطاب وی را شناخت.
ظاهراً پس از این سفر، اویس کوفه را برای سکنی برگزید.
* محل دفن
درباره محل درگذشت اویس قرنی روایت بسیار است، چنانکه گوری در ناحیه رقه در سوریه و نیز در جاهای دیگری همچون دمشق، اسکندریه و دیار بکر به وی منسوب است. با اینهمه، چنان که بیشتر روایات نشان میدهند، وی در پیکار صفین، در سپاه امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) حضور یافت و پیکر وی را در میان شهدای این واقعه یافتند.
* دیدگاه شیعه
نزد شیعه امامیه، اویس قرنی به عنوان یکی از یاران امام علی(علیهالسلام)، مقامی خاص دارد و شیخ مفید، نام اویس را از جمله کسانی آورده است که با امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دست بیعت دادند.
* در شمار صوفیه
همه اهمیت روایات برجای مانده در باب اویس قرنی در این نکته است که او از نخستین نمونههای زهد و پارسایی در میان مسلمانان به شمار رفته، و بعدها نزد صوفیه مقامی بلند یافته است؛ چنان که نام او به عنوان یکی از زاهدان هشتگانه (زهاد ثمانیه)، در میان تابعین ثبت شده است. کهنترین روایات درباره اویس، تصویری کاملاً صوفیانه از او ارائه میکنند.
همه کسانی که در این روایات، اویس را دیدهاند، او را در فقر و سرگشتگی و گمنامی در عین شهرت وصف کرده، و گفتهاند که جامه مناسب نداشت و این خود یکی از علل عزلت او بود. در روایتهای دیگری آمده است که او جامهای پشمینه (مِن صوف) بر تن داشت.
در این روایات، جملههای حکمتآمیزی غالباً مبنی بر بیاعتباری دنیا و نزدیک بودن مرگ، به اویس نسبت داده شده است.
در ادبیات صوفیه، اشارههای مفصلی به احوال اویس شده است.
* جایگاه اویس
اویس دارای جایگاه خاصی است که به آن اشاره خواهد شد.
۱. نزد پیامبر
در این میان، حدیث منسوب به پیامبر (صلی اللهعلیهوآلهوسلّم): «رایحه رحمان (بهشت) از جانب یمن به مشام من میرسد» – که گفتهاند اشارهای است به اویس قرنی – درخور توجه بسیار است. برخی از صوفیه، این گفته منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دلیل تفاوت نهادن آن حضرت میان اصحاب در القای حقایق و اسرار دانستهاند و نیز طبق روایتی، اویس در حالیکه از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسیار دور بوده، از احوال آن حضرت آگاهی مییافته است.
همچنین برای این موضوع که اویس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درک نکرد، تأویلات خاصی پیش کشیدهاند.
از اویس به عنوان نخستین کس از خردمندان دیوانه(عقلاء المجانین) یاد شده است.
۲. نزد برخی فِرق
عزلت و تنهایی، و مکاشفات و اذواق وی در این احوال، بیآنکه «پیری» را در سیر و سلوک از نزدیک درک کرده باشد، سخت مورد توجه صوفیه بوده است، چندانکه این موضوع موجب پیدایش طریقت خاصی از تصوف با عنوان «اویسیه» گردید.
با اینهمه، حیدر آملی، نام اویس را در کنار اصحاب خاص پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچون سلمان، ابوذر، عمار و اصحاب صفه قرار داده، و میان ایشان و طبقات بعدی صوفیه تفاوت نهاده، و این گروه از اصحاب را از «تلامذة للائمة المعصومین» دانسته است.
به عنوان نمونهای از جایگاه اویس نزد برخی فرق، میتوان به اثری از اباضیه اشاره کرد که اویس را از اصحاب مذهب خویش دانستهاند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
حکایت اویس و مادر پیر او؛
اويس قرني، اهل يمن بود. او با مادر پيرش زندگي ميكرد و كارش شترباني بود. يك بار كه خيلي دلش ميخواست به ديدن پيامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلم برود، از مادرش اجازه گرفت تا به طرف حجاز راه بيفتد، مادرش گفت: برو! اما اگر به مدينه رفتي و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا نبودند، نصف روز بيشتر در آنجا نمان.
با اين اجازه، او كه علاقه زيادي به ديدن رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم داشت و براي همين هم رنج راه را تحمل كرده بود و با اشتياق به سوي مدينه آمده بود، وقتي به مدينه رسيد و مطلع شد كه رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم در مدينه حضور ندارند بسيار ناراحت و غمگين شد و دلش ميخواست يك سال هم كه شده صبر كند تا به زيارت رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم نايل شود؛ ولي مادرش به او سفارش كرده بود كه بيش از نصف روز در مدينه نماند. اين بود كه گفت: سلام مرا به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم برسانيد و بگوييد: مردي از يمن به ديدار شما آمده بود؛ اما از مادرش، اجازه ماندن نداشت…
اويس پس از اين حرف، به سوي شهر خودش به راه افتاد. وقتي كه رسول اكرم صلیالله علیه و آله و سلم به مدينه برگشت، فرمود: آيا كسي به خانه ما آمده است؟ گفتند: آري. مردي با نام اويس. حضرت فرمود: درست است. اين نور اوست كه در خانه ما مانده است. حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم همينطور درباره اويس فرموده بودند كه: از سوي يمن، بوي بهشت ميآيد و من خيلي دوست دارم كه اويس را ببينم. هركس او را ديد، سلام مرا به وي برساند.
همچنين آن حضرت گفته بودند: اويس از مردان خداست و در راه خدا هم كشته خواهد شد.
اويس در جنگ صفين مردانه جنگيد تا اين كه تيري به قلبش خورد و در راه خدا شهيد شد.
📚الفضائل، ص ۱۰۷
ثبت دیدگاه