سیری در نهجالبلاغه امیرالمومنین علی علیهالسلام (خطبه ۲۱۰)
🔸و من كلام له (علیهالسلام) و قد سأله سائل عن أحاديث البِدَع و عمّا في أيدي الناس من اختلاف الخبر، فقال (علیهالسلام):
إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ [وَهَماً] وَهْماً؛ وَ [قَدْ] لَقَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ “مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ”.
🔹از سخنان آن حضرت است وقتى از او درباره احاديث دروغ و اخبار ضد و نقيض كه در ميان مردم پخش است پرسيدند، در پاسخ فرمود:
همانا در دست مردم حق و باطل، و راست و دروغ، و ناسخ منسوخ، و عام و خاص، و محكم و متشابه، و قطعى و ظنّى وجود دارد. و آنقدر در زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به آن حضرت دروغ بسته شد تا جايى كه در ميان مردم به سخن برخاست و فرمود: «هر كس عمدا بر من دروغ ببندد جايگاه خود را در آتش تهيه ببيند».
——–
🔸و إِنَّمَا أَتَاكَ بِالْحَدِيثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ:
المنافقون:
رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِيمَانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ، لَا يَتَأَثَّمُ وَ لَا يَتَحَرَّجُ، يَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مُتَعَمِّداً؛ فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ كَاذِبٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقُوا قَوْلَهُ، وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ، فَيَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ -وَ قَدْ أَخْبَرَكَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَكَ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَكَ-؛ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ، فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ جَعَلُوهُمْ حُكَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ، فَأَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيَا، وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ، فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ.
🔹و همانا اگر حديثی را يكى از چهار نفر نزد تو آورند (كه پنجمى هم ندارند) با آن حدیث بر طبق شخصیت آورنده حدیث برخورد کن!
اول مردى كه منافق است و تظاهر به ايمان دارد، و خود را در پوشش اسلام نشان مىدهد، گناه را گناه نداند و از معصيت پروا ننمايد، عمدا به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دروغ مىبندد. اگر مردم بدانند كه او منافق و دروغگوست حديث را از او نمىپذيرند، و گفتارش را باور نمىكنند، ولى مىگويند: صحابى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است كه رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده و از او فرا گرفته، بنابراين گفتارش را فرا مىگيرند.
و خداوند تو را در قرآن از منافقين خبر داده، و آنان را چنانكه بايد معرفى نموده. اينان پس از پيامبر ماندند، و با دروغ و بهتان به پيشوايان گمراهى و دعوتكنندگان به آتش تقرب جستند، آنان هم به منافقان رياست دادند، و اين نابكاران را مالك رقاب مردم ساختند، و با كمك اين تبهكاران دنيا را خوردند، و بدون شك مردم براى دنياى خود همراه حاكمانند مگر كسى كه خداوند او را حفظ كند. اين منافق يكى از آن چهار نفر است.
——–
🔸 الخاطِئون:
وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) شَيْئاً لَمْ يَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ، فَوَهِمَ فِيهِ وَ لَمْ يَتَعَمَّدْ كَذِباً، فَهُوَ فِي يَدَيْهِ وَ يَرْوِيهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ فِيهِ لَمْ يَقْبَلُوهُ مِنْهُ، وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ كَذَلِكَ لَرَفَضَهُ.
🔹دوم كسى است كه از رسول خدا مطلبى شنيده اما آن را چنان كه بايد حفظ نكرده، و در آن دچار اشتباه شده و عمدا دروغ نبسته، پس آن حديث در اختيار اوست و آن را روايت مىكند و به آن عمل مىنمايد و مىگويد: آن را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم. اگر مسلمانان، اشتباه او را بدانند از او قبول نمىكنند، و اگر خود او به اشتباهش آگاه مىشد آن گفته را وا مىگذاشت.
——–
🔸 أهلُ الشُبهة:
وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ، أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ، فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ؛ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ.
🔹سومين نفر مردى است كه مطلبى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده كه ابتداء حضرت به آن امر فرموده سپس از آن نهى كرده و او از نهى حضرت بىخبر است، يا چيزى را شنيده كه حضرت نهى فرموده، ولى بعد از آن به آن امر كرده و او آگاه نيست، پس امرى كه با نهى نسخ شده، يا نهيى را كه با امر نسخ شده حفظ كرده و نسخ كننده را نيافته، و اگر مىدانست آن مطلب نسخ شده نقل نمىكرد، و اگر مسلمانان مىدانستند كه آنچه را از او شنيده اند نسخ شده مورد عمل قرار نمىدادند.
——–
🔸 الصادقون الحافظون:
وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ، مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، وَ لَمْ يَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ، فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ [سَمْعِهِ]، لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ، فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ، وَ عَرَفَ الْخَاصَّ وَ الْعَامَّ وَ الْمُحْكَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ، فَوَضَعَ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ؛ وَ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) الْكَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ: فَكَلَامٌ خَاصٌّ وَ كَلَامٌ عَامٌّ، فَيَسْمَعُهُ مَنْ لَا يَعْرِفُ مَا عَنَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، فَيَحْمِلُهُ السَّامِعُ وَ يُوَجِّهُهُ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ، وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله) مَنْ كَانَ يَسْأَلُهُ وَ يَسْتَفْهِمُهُ، حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ الْأَعْرَابِيُّ وَ الطَّارِئُ فَيَسْأَلَهُ حَتَّى يَسْمَعُوا، وَ كَانَ لَا يَمُرُّ بِي مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ. فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَيْهِ النَّاسُ فِي اخْتِلَافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِي رِوَايَاتِهِمْ.
🔹چهارمين نفر كسى است كه بر خدا و پيامبرش دروغ نبسته، او به خاطر ترس از حق و بزرگداشت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دشمن دروغ است، و گرفتار اشتباه هم نشده، بلكه آنچه را شنيده به همان صورت حفظ كرده، و آن را طبق شنيده خود روايت مىكند، چيزى به آن نمىافزايد و از آن چيزى نمىكاهد، ناسخ را حفظ كرده به آن عمل مىكند، منسوخ را حفظ نموده از آن اجتناب مىورزد، خاص و عام و محكم و متشابه را شناخته، و هر مطلبى را در جاى معين خود قرار داده.
گاهى سخنى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله صادر مىشد كه داراى دو جنبه بود: سخنى خاص، و سخنى عام، شنوندهاى كه قصد خداى سبحان و و رسول صلّىاللّه عليه و آله را از آن نمىدانست آن را مىشنيد و بدون فهم معناى آن و اينكه از آن چه قصدى شده و براى چه صادر شده آن را توجيه مىكرد.
همه ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين طور نبودند كه از حضرت بپرسند و معنايش را بخواهند، تا جايى كه عدهاى دوست داشتند عربى بيابانى يا تازهواردى از راه برسد و از حضرت سؤال كند و آنان پاسخ آن را بشنوند. اما بر خاطر من چيزى از اين امور نگذشت جز اينكه از حضرت پرسيدم و آن را حفظ كردم.
به هر صورت اين است علل اختلاف مردم در احاديث، و وجوه پراكندگى آنان در روايات.
————————
🔸در كافی روايت شده كه: حضرت امام زينالعابدين (علیهالسلام) وقت وفات خويش، حضرت امام محمدباقر (علیهالسلام) را به سينه چسبانيد و فرمود: ای پسر جان! من وصيت میكنم تو را به آنچه كه وصيت كرد به من پدرم هنگامی كه وفاتش حاضر شد. و فرمود: اين وصيت را پدرم به من نموده، فرمود:
« يا بُنَيَّ اِيّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا يَجِدُ عَلَيْكَ نٰاصِراً اِلّا الله ».
🔹[يعنی:] ای پسر جان من! بپرهيز از ظلم بر كسی كه ياوری و دادرسی ندارد مگر خدا.
————————
🔸از حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام روایت شده که میفرمایند: “پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخمهایشان خون، فوران میکرد، فرمود: ای فرزند! دعایی را که فاطمه علیهاالسلام آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله صلی الله علیه و آله و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشآمدهای عظیمی که رخ میدهد آنرا بخواند.”
سپس فرمود: بخوان:
🔹بحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.
ثبت دیدگاه