زنآگاهی یا تنآگاهی؟/ "زن انقلابی" با نه به تحجر و نه به تجدد پس از انقلاب اسلامی هویت پیدا کرد
در نشست علمی "زنآگاهی یا تنآگاهی" در تبیین مفهوم «حرکت زنانه» در برابر «جنبش زنانه» بعد از انقلاب اسلامی تاکید شد: در جریان انقلاب و در دهه اول انقلاب، بحث نه به تحجر و نه به تجدد کاملاً هویت پیدا کرد و "زن انقلابی" خلق شد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، نشست علمی "زنآگاهی یا تنآگاهی" در تبیین مفهوم «حرکت زنانه» در برابر «جنبش زنانه» بعد از انقلاب اسلامی با حضور خانم دکتر معصومه ظهیری؛ استاد حوزه و دانشگاه، دکتر زهرا فخر روحانی؛ استاد حوزه و دانشگاه و دکتر مهدی جمشیدی؛ عضو هیئت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در محل موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، جلیلی؛ دبیر نشست با تاکید بر فرمایشات مکرر مقام معظم رهبری در رابطه با الگوی اسلامی زن و نقد فرهنگ غربی در رابطه با موضوع زن گفت: جهتگیری ما در این نشست الزاماً اشاره به دستاوردهای عینی انقلاب اسلامی در رابطه با حوزه زنان نیست؛ آنچه تاملبرانگیز است ایجاد یک تقابل مفهومی است که شکل داده شده است.
وی با اشاره به اغتشاشات سال 1401 و تلاش ضدانقلاب برای سوژگی سیاسی دادن به زن در تقابل با حکومت دینی ادامه داد: در اغتشاشات دیدیم که جناح مقابل تلاش میکرد رفتار زنانه در ایران را به عنوان جنبش زنانه تعریف کند و مقصودش هم از جنبش زنانه در حقیقت نوعی آگاهی فردی یا ایجاد یک فضای اجتماعی در جهت مبارزه با حاکمیت دینی بود؛ در واقع نوعی کارکرد و سوژگی سیاسی دادن به زن در تقابل با حکومت دینی.
جلیلی با طرح مسئله حرکت زنانه و اهمیت آن و سوژگی زنان در نگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در تقابل با دیدگاه غرب خاطرنشان کرد: در مقابل دیدگاه غربی، حضرت آقا موضوع «حرکت زنانه» را مطرح میکند. اگر از حرکت به عنوان رشد و آگاهی بخواهیم نام ببریم، ایشان و همینطور حضرت امام خمینی(ره) از ابتدای انقلاب تا به امروز، هویت زنانه و حرکت زنانه را به گونه ای تعریف کردهاند که زن با آگاهی از قیوداتی که فرهنگ غرب برای او تدارک دیده میتواند به آن دست پیدا کند. در این خودآگاهی، زن میتواند عمل و کنشگری سیاسی، همچنین مطالبه و نقد سیاسی اجتماعی داشته باشد اما محصور و محدود و تقلیل یافته به این موضوع نیست.
دبیر نشست زنآگاهی با بیان تقابل تمدنی و تضاد مفهومی میان تمدن غرب و اسلام و هژمونی تفکر غربی در جهان و سختیهای طرح روایتی معارض علیه این الگو گفت: کانون در اسلام حفظ خانواده است چون بستر رشد انسان در آن اتفاق میافتد و فضای انقلاب اسلامی و فضای اسلامی میخواهد این بنیان را حفظ کند اما در برابر این یک مواجهه و تقابل تمدنی و یک انگاره تضاد مفهومی وجود دارد که غربیها تدارک دیدند و آن «تنانه کردن زن» است یعنی به جای آگاهی و معرفت عقلانی، رشد فردی و معنایی زن و توجه به زن به معنای واقعی، از طریق فرهنگسازی در 150 سال اخیر او را تبدیل به سوژه و ابجه جنسی مردان تبدیل کردهاند و این مسئله به نحوی برای مردم جهان حقنه شده که نمیتوان روایت معارضی در مقابل آن مطرح کرد.
وی در پایان با تاکید بر ضرورت و اهمیت ادبیاتسازی و ترسیم مختصات حرکت زنانه از نگاه انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: در این نشست میخواهیم از ظرفیت دوستان استفاده کنیم در این جهت که به ما کمک بدهند که چه مفهومسازی و ادبیاتسازی میتواند در برابر ادبیاتسازیهایی که خصوصا در جنبش اخیر تدارک دیده شده بود، صورتبندی شود؛ جای چنین ادبیاتسازی مفهومی برای اینکه بتوانیم تصویر مطلوب انقلاب اسلامی از زن را در افکار عمومی و عامه ایجاد کنیم، خالی است. ما بستر فکری و مبنایی این مسئله را داریم اما در این زمینه ادبیاتسازی و مفهومسازی نشده است لذا آنچه مدنظر است ترسیم مختصات حرکت زنانه است. این حرکت زنانه که جمهوری اسلامی پتانسیل و ظرفیت آن را ایجاد کرده و نهضت انقلاب اسلامی آن را تدارک دیده دربردارنده چه مولفههایی است؟ در این نشست به دنبال ادبیاتسازی در این زمینه هستیم.
مواجهه انقلاب اسلامی در ابتدای شکلگیری خود با 3 گفتمان فکری
مهدی جمشیدی؛ عضو هیئت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این نشست بحث خود را با عنوان «صیرورت هویت زنانه در تاریخ پسا انقلابی» ارائه داد و با بیان اینکه انقلاب در ابتدای شکلگیری خود با سه گفتمان فکری مواجهه داشت و در صورت انتخاب گزینههای موجود، ناگزیر از انتخاب یکی از این سه مورد بود، گفت: یک سنت دینی به حاشیه رانده شده که در اثر پلورالیزم اجباری رضاخانی ترد شده بود؛ یک تاریخ بومی دستکاری شده یعنی جامعه ایران در گذار از سنت به تجدد در یک پریشاناحوالی فرهنگی و سرگردانی و دوپارگی به سر میبرد و در وضعیت واقعاً بیمارگونهای بود؛ و سوم تاریخ غرب تجددی مسلط که عالمگیر شده بود و میخواست خودش را تحمیل کند؛ رهبر معظم انقلاب در نامه خود به جوانان اروپایی، تعبیر یکسانسازی فرهنگی را به کار بردند یا در بند هفتم از بیانیه گام دوم انقلاب از زیانهای جبرانناپذیر نفوذ سبک زندگی غربی گفتند که حداقل حدود 300 سال سابقه دارد.
جمشیدی با بیان اینکه انتخاب انقلاب، نه گزینههای موجود که بازگشت به خویشتن اسلامی و شورش علیه تفوق تحمیلی غرب بود، گفت: انقلاب میتوانست بین سه تاریخ انتخاب کند و اصلاً دنبال انقلاب فرهنگی نباشد؛ یکی سنت دینی به حاشیه رانده شده تاریخ بومی دستکاری شده و تاریخ غرب تجددی مسلط. اما انتخاب انقلاب، بازگشت به خویشتن اسلامی بود. این در سخنان استاد مطهری و امام خمینی هم هست. خود رهبری چند سال پیش تعبیر بسیار دقیق و لطیفی داشتند در این باره و گفتند ما ذیل تاریخ غرب نیستیم. در واقع فرهنگ غربی میخواهد جهان گستر و عالمگیر شود، و همه را ذیل خودش معنا و تفسیر کند و خوانشهای خودش را به همه تحمیل کند، اما انقلاب در واقع یک شورش نسبت به این تفوق تحمیلی و راهی برای برون رفت از این تفکر و تسلط بود.
جمشیدی با تاکید بر اهمیت امتداد اجتماعی توحید و لزوم نظامسازی اجتماعی به عنوان غایت انقلاب اظهار داشت: یک مسئلهای که ذیل انقلاب مطرح شد امتداد اجتماعی توحید بود. مقام معظم رهبری، اصطلاح انقلاب تکاملی را مطرح کردند و در سالهای بعد هم روی آن تاکید داشتد. امتداد اجتماعی توحید یعنی نظامسازی اجتماعی توحید؛ نمیشود نظام ذهنی، دینی باشد اما نظامات اجتماعی بیگانه با او باشد، به عبارتی توحید منحصر در یک عقیده ذهنی، شخصی، خشک، بیدلالت و غیرنظامساز نیست. انقلاب از آن تحول باطنی و انفسی شروع میشود و بعد سراغ ساختارهای اجتماعی میرود تا آنها را توحیدی طراحی کند و این غایت انقلاب است. بنابراین روشن است که تاریخ متفاوتی میخواهد رقم بخورد. یعنی اون تاریخ دو پاره و دوگانه قبلی که در نوسان بوده و پریشان حال بوده و از مسیر و مجرای طبیعی خود خارج شده است، قرار است یک تحول قدسی پیدا کند.
وی در ادامه با اشاره به اهمیت فهم ماهیت توحیدی انقلاب برای طراحی مسیر آینده، درباره تحریف انقلاب خاطرنشان کرد: این فهم توحیدی انقلاب مهم است. استاد مطهری اصطلاح خیلی خوبی دارد؛ میگوید ما بر اساس فهم از انقلاب، راه آینده انقلاب را تعریف میکنیم یعنی فهم از انقلاب صوری و امر خنثی نیست. آیت الله مصباح وقتی میخواست از انقلاب صحبت کند؛ در اول بحث خود، مکرر درباره ماهیت انقلاب صحبت میکرد یعنی ماهیت انقلاب مثل نورافکنی راه آینده انقلاب را طراحی میکند. تحریف امام و رهبری و انقلاب هم بر همین اساس است یعنی وقتی ما با یک واقعیت تحریف شده رو به رو هستیم، تدبیرمان هم تدبیر تجددی است؛ تدبیر تجددی از تحریف انقلاب برمیخیزد. کسانی که احساس تضاد با تجدد نمیکنند به دنبال ترکیب سنت و تجدد هستند، خیلی راحت این الفاظ را به کار میبرند؛ میگویند جامعه ایران در مسیر مدرن شدن است و تمامی ساختارها را تجددی میدانند؛ مجلس و انتخابات و انقلاب و ساختارها را واقعیت تجددی میدانند ولی امام این را نمیپذیرد. انگاره اینها تجدد بومی شده است؛ یعنی اصل تجدد است ولی تا جایی که میتوانیم باید آن را بومی کنیم. در مورد زن هم مسئله همین است، یعنی اگر میشود ظواهری را رعایت کنیم اگر نمیشود هم که نمیشود. ام انقلاب ما صورت جرح و تعدیل شده تجدد نیست و ما ذیل عالم تجدد قرار نداریم.
جمشیدی درباره نقطه شروع تحریف انقلاب و هویت زنانه به حلقه کیان و طرح مسئله زن ذیل نواندیشی دینی اشاره کرد و با بیان اینکه چگونه این حرکت در برابر حرکت زنانه انقلابی بدیلسازی شد، گفت: تاریخ انقلاب از دهه 60 شروع شد و درحال پیشروی بود، کنشگری زنان در دفاع مقدس اعجاب آور است، معیارهای ذهنی و فکری که زن در آن دوره تاریخی داشت خیلی عجیب است، یک مقاله شهید آوینی دارد به عنوان «دهه 60 و امام»؛ امام خمینی(ره) اوایل انقلاب گفته بودند که من بویی از اسلام را استشمام میکنم، تاریخ دهه 60 از این جهت متمایز است. این تاریخ در حال پیشروی بود که ناگهان شعله تهاجم فرهنگی از اواخر دهه 60 برافروخته شد. یعنی هویت زنانه مبتنی بر رسالتهای انقلابی و خیلی مسائل دیگر با این دست انداز روبرو شد. لایه اول لایه جنبش سازی فکری در حلقه کیان بود. نخستین شعلههای فمنیزم لیبرال آنجا احساس شد. مسئله حقوق زن ذیل نواندیشی در دین مطرح شد. اگر نواندیشی دینی پنج ضلع داشته باشد، بدون تردید یک ضلع آن حقوق زنان بود و این بحث بسیار پررنگ شد. میخواهم بگویم چگونه آن جنبش ساخته شد و آن حرکت در برابر حرکت زنانه انقلابی بدیل سازی شد.
جمشیدی با بیان اینکه فمنیزم مسئله زن ایرانی نبود و هویت روشنفکری محض داشت و با سیاستهای رسمی دولت اصلاحات به بدنه اجتماعی تحمیل شد، گفت: اینها به دنبال تبدیل بدنه نخبگانی خود به بدنه اجتماعی بودند. زن ایرانی با مقوله فمنیزم بیگانه بود. هویت روشنفکری و نخبگانی محض داشت، نظریه بود اما در دولت اصلاحات به سیاست و گفتمان رسمی تبدیل شد و از اینجا یک مقدار رسوبات اجتماعی پیدا کرد. یعنی یک لایههایی از جامعه بازگشت کردند به عالم تجدد. مقام معظم رهبری در فرمایشاتشان دارند که یک اتفاق ها و خطاهایی رخ میدهد که در دهههای بعد اثرش مشخص میشود؛ مثلا حذف معاونت پرورشی که در دورهای اتفاق افتاد و همچنان احیا نشده است.
وی ادامه داد: میخواهم بگویم که این سیاست چگونه لایه اجتماعی جریان زنان را صورتبندی کرد. اینها تلاش کردند خودفهمی و درک زنانه را تغییر بدهند و یک شکاف اجتماعی طبیعی غیر فعال را فعال کنند. و مدام القا کردند حقوق زنان تضعیف میشود. اینها یک پروژه کلان داشتند، خود حجاریان به این مسئله اشاره میکند که سه برنامه داشتند؛ یکی تجدیدنظر اقتصادی که آقای هاشمی در نظر داشت، یکی تجدید نظر سیاسی و دموکراسیسازی در دولت اصلاحات مدنظر بود، یکی هم تجدیدنظرطلبی فرهنگی و هویتی که معتقد بودند از همه اینها قدرتش بیشتر است و از حلقه کیان، سروش و آن 110 نفر شروع میشود. در واقع اینها بذر تفکراتی را میپاشند که بعداً درون دولت و جامعه میوههایش را میچینند. رهبری همان زمان گفتند که فردی دهل میزده، میگویند چرا صدایش نمیآید؟ گفت صدایش فردا میآید! بذری که اوایل دهه 70 پاشیدند، امروز دارد اثراتش نمایان میشود.
جمشیدی با انتقاد از اینکه بعضی افراد به ناحق، رفتار انقلاب را به رفتار توده وار تشبیه میکنند؛ تمرکز جبهه معارض انقلاب اسلامی بر طبقه متوسط و اقلیتهای جنسی، قومی، مذهبی، طبقاتی و دوگانههایی که میان ملت و حاکمیت میسازد را تلاشی برای امتیازگیری از ماهیت انقلاب دانست و گفت: اینها به دنبال طراحی طبقه متوسط بودند، چیزی که در ادبیات خودشان هم مدام میگویند یعنی اینها با توده خانمها کاری ندارند. طبقه متوسط اگر شکل گرفت، یکی از اضلاع آن جنبش زنانه و جریان زنانه است که قدرت بسیج اجتماعی و چانه زنی یا همان فشار از پایین دارد. چرا اینها روی حقوق اقلیتهای جنسی، اقلیتهای مذهبی، اقلیتهای قومی و…. انگشت تاکید میگذارند و اصرار میکنند؟ چون میخواهند یک بسیج اجتماعی راه بیندازند و بگویند که این مطالبات محقق نشده عقبنشینی کنید. کتاب گذار به دموکراسی بشیریه دقیقاً همین را میگوید، کاری که اینها رسماً انجام میدهند یعنی یک نوع براندازی نرم. اخیراً آقای آزاد ارمکی در مصاحبه با اعتماد گفتهاند رهبری به دنبال حاکمیت توده و حذف نیروهای نخبه است. چون نیروهای نخبه باعث باروری طبقه متوسط میشوند و طبقه متوسط توسعه، دموکراسی و آزادیهای اجتماعی میخواهد. این در حالی است که خود رهبری در یک خرداد سال 98 تاکید کردند بر تشکیل حلقههای میانی که در گام دوم انقلاب باید محقق شود. حلقههای میانی چهار خصوصیت دارند؛ نخبه، جوان، ساختار یافته و غیررسمی و بیرون از دولت هستند اما بشیریه مدعیست که رهبری جامعه تودهای را رقم میزند!
وی با اشاره به تلاش بعضی گروهها برای نفوذ در قدرت با هدف استحاله ماهوی و فرسایش ایدئولوژیک انقلاب؛ اقتصاد آزاد، مبنا قرار دادن رضایت جمعی و تجدید نظر در معرفت دینی را سه پروژه کلان برای استحاله انقلاب دانست و گفت: آدمهایی در ساز و کار رسمی به قدرت میرسیدند که سیاستهایی را طراحی میکردند برای استحاله ماهوی انقلاب. بنابراین نزاع بر سر تداوم هویتی انقلاب و جامعه بود؛ هم جامعه و هم انقلاب چون می خواستند در انقلاب نفوذ کنند که سیاستها را به اجرا در بیاورند و در جامعه هم میخواستند به حالت آزمایشگاهی و گلخانهای، طبقه متوسط را بپرورانند؛ چون معتقد بودند جامعه خود به خود به آن سمت نمیرود، بنابراین باید قدرت را در دست بگیریم تا جامعه را به آن سمت هل بدهیم. وقتی میگویند گذار به دموکراسی برای جایی است که دموکراسی خود به خود شکل نمیگیرد؛ در غرب، توسعه خود به خود اتفاق افتاد، اما برای دیگران میخواهند این را بسازند. میخواستند نظام را از درون دچار فرسایش ایدئولوژیک کنند.
جمشیدی با ترسیم دو مسیر متعارض در حرکت زنان که یکی ظهورات طبیعی و ثمره انقلاب است و دیگری تخطئه هویت انقلابی و آرمانانگاری تجدد که ماهیت تحمیلی و بیرونی عمدتا بر اساس روایت دارد، گفت: اینجا دو مسیر متعارض در برابر یکدیگر قرار گرفتند، یکی ظهورات هویت زنانه اسلامی انقلابی، که از دهه 60 خیلی برجستگی پیدا کرد و این حاصل تاریخ طبیعی ما بود، یعنی تجلی طبیعی نفس قدسی امام بود که خانمها این ظهورات را داشتند و واقعاً اعجاب برانگیز است. مسیر دوم تخطئه این هویت و آرمان انگاری تجدد بود که یک تحمیل بیرونی و جنبش سازی تصنعی بود و عمدتاً هم بر اساس روایت بود. پس ما با یک تجلی طبیعی مواجه هستیم که میوه و برونداد انقلاب است و یک تحمیل بیرونی. تاریخ طبیعی ما بین بدن و فضیلت، بین خانه و جامعه، بین شرافت و مشارکت جمع کرده بود؛ لازمه مشارکت را کشف حجاب نمیدانست و خانم دباغ همینگونه بود؛ یک زن چریک متعهد. و جمع کرده بود. انقلاب و تاریخ طبیعی زنانه ما سه گزاره کلیدی داشت؛ زن نه فقط شی و کالا نیست که شخصیت مردانه هم نیست؛ زنانگی شخصیتمندی است و انکار هویت زنانه خطاست.
جمشیدی در ادامه با اشاره به روح استیلاجویانه تمدن غربی؛ تهمت زنستیزی به نظام را به دلیل خوانش انحصاری و معیارهای تحمیلی غرب در موضوع زن دانست و گفت: رهبری در صحبتهای خود اشاره کردند به تهمت زنستیزی دشمن به نظام، دشمن یعنی تمدن غربی، تمدن غربی یک خوانش مردانه از زن دارد و یک خوانش مستشرقانه از تمام عالم دارد. رهبری یکی از نقاط تمایز تمدن غرب را خوی استکباری و تفرعنانه آنها میداند. هر تمدنی یک روحی دارد و روح تمدن غربی استیلا جویی است یعنی میخواهند خودشان را به دیگران چیره کنند. با وجود اینکه صلاحیت و استحقاق ندارند، دنبال تحمیل خودشان هستند.
وی ادامه داد: این معیارهای تحمیلی مسئله است و ما میخواهیم یک راه تاریخی مستقل را طی بکنیم. تهمت زن ستیزی به نظام از خوانش انحصاری نسبت به هویت زن بر میآید. یعنی پیش فرضهای ایدئولوژیک خودشان را به جوامع دیگر تحمیل میکنند. اولین سوال این است که از کجا معلوم خوانش شما از هویت زنانه درست است؟ اگر رهبری میگویند ما لحن طلبکارانه و مدعی داریم و موضع تهاجمی باید بگیریم به خاطر همین است. چرا باید روایت تجدد از زن را پیش فرض بگیریم؟ جریانهای تجددی داخلی کلاً بر اساس همین پیش فرض کمترین تردیدی را در گزارههای عالم تجدد روا نمیدارند؛ این گزارهها برای آنها وحی منزل است و هیچ تردیدی در آن نمیکنند.
وی با اشاره به دعوای دیرین گفتمان تساوی و گفتمان تشابه، درباره ریشههای هویت زنانه در تاریخ پسا انقلاب اظهار داشت: بحثی که شهید مطهری درباره تساوی و تشابه حقوقی دارند، در فرمایشهای مقام معظم رهبری هم هست؛ ایشان به فطرت ارجاع میدهند و قائل به تساوی هستند اما قائل به تشابه نیستند. نتیجه اینکه سیرورت زن و شدن زن و حرکت تکاملی زن در تاریخ پسا انقلابی دو ریشه عمده دارد: اولاً بومی و اینجایی است، ثانیاً فطری، خدادادی و تکوینی است. اما این جنبش اخیر، تلقینی و تصنعی و غیر طبیعی است. تلاشهایی که بعد از تاریخ مشروطه تلاش کرد ایران را از سیر تاریخ طبیعی خودش خارج کند، وارداتی و بیگانه است. بنابراین ما دو دلیل برای ایستادن در مقابل تاریخ تحمیلی داریم. یک دلیل تاریخی است و یک دلیل فطری.
جمشیذی تصریح کرد: هیچ دلیلی وجود ندارد که شما بخواهید فرهنگتان را بر ما تحمیل کنید. رهبری در زمان اصلاحات فرمودند اینها در هیچ امری پلورالیسم را نمیپذیرند اما به مسائل دینی که میرسند میگویند نگاه متکثر داشته باشید، خوب خودتان هم به عالم نگاه متکثر داشته باشید. چطور معیارهای خودتان را میخواهید تحمیل کنید. اگر تاریخی هم باید تحمیل شود تاریخ شما این صلاحیت را ندارد، تاریخ بی فضیلت است، به همین دلیل رهبری میگویند: موضع تهاجمی در برابر طبیعی انگاری تاریخ غربی است. موضع تهاجمی یعنی از پیش فرضها درآمدن، تفوق تمدنی آنها را کنار نهادن، تجربه عینی آنها را مقابل دیده نهادن و از آن عبور کردن. به نظر من ما دچار تعارض در این دو زمینه هستیم. و در این 40 سال اتفاقی که افتاده نگاه بین این دو مسیر بوده است.
وی در پایان با بیان توفیق فرهنگی نسبی جمهوری اسلامی با وجود تمام چالشهای موجود به دلیل اصالت گفتمان انقلاب خاطرنشان کرد: آن مسیر تاریخ غیرطبیعی بدنه اجتماعی به شدت حداقلی دارد، یعنی الان با وجود این همه ندانم کاری فرهنگی؛ تعطیلی معاونت پژوهشی، فضای مجازی رها، تضعیف خانواده، 10 سال تعطیلی نسبی اقتصاد، نفوذیهای مختلف، معلم گرفتن از دانشگاه غیر فرهنگیان و… تنها این مقدار کشف حجاب، جای تعجب دارد و این نشان میدهد جمهوری اسلامی توفیق فرهنگی نسبی داشته است. اینکه آنها از بسیج اجتماعی ناکام میمانند به همین دلیل است یعنی جامعه نیروی گریز از مرکز ندارد، میل فطری به سمت طبیعی دارد، اگر بدانند برمیگردند؛ یعنی این تاریخ یک نقطه مرکزی دارد و اگر تذکر و تنبه حاصل شود این اتفاق میافتد اما تذکر و تنبهی وجود ندارد و درواقع این تاریخ، طبیعی جلو آمده است.
اصالت هویت زنانه در دین، سیره و سنت
دکتر معصومه ظهیری؛ استاد حوزه و دانشگاه یکی دیگر از سخنرانان حاضر در این نشست درباره الگوی سوم و با مرور نوآوری پیامبر گرامی اسلام در اعتلای شخصیت زنان با اشاره به روش پیامبر گرامی اسلام در احیای شخصیت زن و تاکید بر اهمیت مفهومسازی، المانسازی و جایگاهسازی در سیره نبوی و سایر امامان معصوم در این زمینه گفت: وقتی اسلام آمد، پیامبر گرامی اسلام برای احیای شخصیت زن، مفاهیم جدیدی را هم در سنت نبوی و هم در آموزههایی که برای جامعه داشت با یک نوآوری ارائه کردند. پیامبر(ص) در برابر سنت جاهلی زنده به گور کردن دختران سوال میکند بای ذنب قتلت؟ از سوی دیگر میفرمایند زهرای مرضیه خیر کثیر است و بر دستان او بوسه میزند و به او جایگاه میدهد. خود اتصال حلقه نبوت به امامت از طریق یک بانو خیلی اهمیت دارد و روی آن کم کار شده که باید به آن بپردازیم. مفاهیم سازی جدید توأم با المانها و سیره، بوسه زدن بر دستان زهرای مرضیه سلام الله علیها، همراهی حضرت خدیجه با پیامبر در نماز خواندن کنار کعبه، کاملا یک نوع معرفی داریم؛ یعنی هم باور و اعتقاد است، هم معرفی و جایگاه سازی است.
ظهیری با بیان اینکه در سیره نبوی و اهل بیت(ع) اصالت هویت زنانه هیچگاه نادیده گرفته نمیشد و هویت و جایگاه مستقل زن در دین تعریف شده است، گفت: این جایگاهسازی در سیره ائمه کاملاً مشهود است. ظاهرا امام هفتم هستند که همسرشان میگویند فرزند شما بسیار پر جنب و جوش هستند و من به بعضی از امور شخصی خودم نمیرسم؛ امام نمیفرمایند شما مادر امام و همسر امام هستی… میفرمایند میتوانی دایه بگیری تا کمکت باشد؛ یعنی آن هویت و جایگاه مستقل زن در دین تعریف شده است. آن اصالتهای هویت زنانه هیچگاه نادیده گرفته نمیشود.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه در اوایل انقلاب، الگوی سوم خلق شد اما چون سرعت تغییر برخی از جریانها سریع پیش رفت نتوانستیم با همان سرعتی که اوایل انقلاب داشتیم، پیش برویم و این شکاف باعث القاء نوعی عقب ماندگی به نسل جوان ما شد و باعث شد جناح مقابل پیشی گرفته و برای ما جعل مفهوم کند، گفت: در جریان انقلاب و در دهه اول انقلاب، بحث نه به تحجر و نه به تجدد کاملاً هویت پیدا کرد و زن انقلابی خلق شد، این زن المان و جایگاه داشت اما ما این را نتوانستیم خوب حفظ کنیم. خانم دباغ در کنار یک مرجع؛ آیت الله جوادی عاملی برای پیام رسانی به کاخ کرملین میروند؛ یک بانو در کنار یک آقا دارد پیامی را به جهان می رساند، این یک المان سازی و نمادسازی بود. این المان سازی و نمادسازی در دورههای بعد هم باید تعریف میشد؛ اما در دهههای بعد از نمادسازی و المان سازی غفلت کردیم. بنابراین ما یک کمکاری فرسایشی بعد از انقلاب داشتیم که بخشی از آن عدم پاسخگویی به نیاز نسلهای بعدی بود، چون سرعت تغییر برخی از جریانها سریع پیش رفت انگار نتوانستیم با آن سرعت و هم صدایی که اوایل انقلاب داشتیم، پیش برویم. لذا این شکاف باعث شد که یک مقدار جناح مقابل سوء استفاده کند، و در بسیاری موارد برای ما جعل مفهوم کند. ما در دو بخش یکی تولید مفهوم و دیگری معرفی الگوهای زنان پیشران همپای مردان، خوب عمل نکردیم و لذا یک القاء عقب ماندگی به نسل جوان ما شد.
وی افزود: ما در مجلس خبرگان اول یک بانو داریم که کمتر هم دیده شد. حضور یک بانو به عنوان کسی که بر انتخاب رهبری و نوشتن قانون اساسی تاثیر داشته است. همینطور پزشکهایی که در دفاع مقدس در خط مقدم و در بیمارستانهای صحرایی کار میکردند؛ چرا اینها دیده نشدند؟ اینها پیام آور نه به جنگ بودند. اگر قرار است یک زن زندانی جایزه بگیر بشود، چرا بانوان زندانی دوران ستمشاهی که آن شکنجهها را تحمل کردند و مقاومت آنها منجر به یک دستاورد بزرگ یعنی پیروزی انقلاب اسلامی بود، دیده نشدند؟ چرا در سازمان ملل از آنها تقدیر نشد؟ چرا الان یک اقلیتی را که بانوان همجنس آنها هم آنها را تایید نمیکنند دیده میشوند ولی آنها دیده نشدند؟
ظهیری با بیان اینکه عدم تعریف یک الگوی دستیافتنی در گفتمان انقلاب اسلامی باعث گرایش زنان به الگوهای در دسترس غربی میشود، اظهار داشت: الگویی برش ندادیم که قالب تن نوجوان ما، جوان ما، بانوی کارمند ما، بانوی ورزشکار ما باشد؛ اما جبهه معارض این الگوها را برش میدهند و پیکره جامعه را چند تکه میکنند. اگر میتوانستیم بعد از عدم الحاق به سیدا که منشور حقوق و مسئولیتهای زنان مسلمان در نظام جمهوری اسلامی را نوشتیم؛ روی آن کار میکردیم؛ بستر اجرا برایش فراهم میکردیم و برای آن ساختار پشتیبان درست میکردیم و آن را عرضه میکردیم و اغناء افکار عمومی را میداشتیم.
وی ادامه داد: اگر به داد نرسیم و تولید مفهوم نکنیم و اگر نتوانیم این ادبیات را به زبان جدید و به روزرسانی شده نکنیم دچار خلائی میشویم که انگار مفاهیم خودمان را به زبان مخاطب خودمان نتوانستیم باز تعریف کنیم. مفاهیم دینی ما ثابت هستند اما مثل الگویی که باید سایز داشته باشد تا به قواره تن جامعه جا بگیرد؛ نه باید ابرزن معرفی کنیم؛ مادر دارای چندین فرزند و تحصیلکرده و دارای کنشگری جدی اجتماعی و حاضر در همه صحنهها؛ که این خانم انقدر دچار سختی شود که بگوید این توقع شما از توان من خارج است؛ و نه آنقدر این مدل تعریف شده را تنگ بگیریم که این زن احساس کند بخش قابل توجهی از علاقهها، خواستهها، ایدهها و جایگاهش مغفول واقع شده است؛ وقتی غفلت میکنیم انگار به نیاز او پاسخ نگفتیم.
وی با اشاره به مسئله حضور زنان در ورزشگاه گفت: در مسئله ورزشگاه، مطالبه ما باید این باشد که ورزشگاههای زنانه داشته باشیم؛ بخصوص در شهرهای محروم و روستاهای ما که حتی امکان ورزش عمومی هم وجود ندارد. این یک مطالبه کاذب است که من با اضافه وزن و قند و فشار خون که در جامعه نسوان ما آمار رو به تزاید دارد، مشوق ورزش جنس مخالف خودم باشم و برای این دعوا هم کنیم.
ظهیری با انتقاد از عدم تعریف درست الگو و مسیر پیشرفت برای زنان و استفاده موقعیتی از زنان خاطرنشان کرد: نه به زن غربی، نه به زن شرقی و تحجر، نه به اختلاط و بحران بیهویتی میگوییم اما یک الگوی ثابت متعین پیشرونده در مسیر اهداف نداریم. کمکاری ما اینجاست که با درست تعریف کردن، خواستهها را سمت و سو ندادیم؛ به همین خاطر یک ذائقه کاذب به جامعه زنان ما بخصوص در نسل دچار بحران هویت، تحمیل شده است. ما باید بعد از دهه شصت هم، مسیر رشد و تعالی و الگوی پیشرفت را برای زنان تعریف میکردیم؛ یعنی جوان ما بداند اگر از این پلکان بالا برود، با داشتن استعداد، توانمندی و قابلیتهای زنانه خود به آن جایگاه و قله مد نظرش میرسد؛ و نیازی نیست بخشی از هویت خود را قیچی کند. نه اینکه من خانم فقط در انتخابات و راهپیماییها جلوی دوربین قرار بگیرم، ولی بسیاری از اصالتهای من دیده نشود و الگوهای من هم معرفی نشود. بسیاری از زنان برجسته دانشگاهی ما در لابه لای نشریات گمنام معرفی میشوند و جامعه هیچ وقت آنها را نمیشناسد.
وی با تاکید دوباره بر ضرورت تعریف درست الگوی سوم مد نظر گفتمان انقلاب گفت: الگوی سوم را در خلا معرفی نکنیم. امیدوارم به بهانه فرمایش های حضرت آقا، که به عنوان فرمانی است که هم باید مطیع باشیم و هم بستر و زمینه آن را فراهم کنیم؛ با هم و در کنار هم و با کمک گرفتن از هم، عقب ماندگیهای تحمیلی در دورههای قبل را جبران کنیم و در این مسیر بر سرعتمان بیفزاییم.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه