دل‌نوشته | ناله‌ی هل من معین
12 شهریور 1402 - 15:58
شناسه : 63720
4

ناله‌ی هل من معین ای عمو تا ناله‌ی هل من معینت را شنیدم از حرم تا قتلگه، با شور جانبازی دویدم آنچنان دل بُرد از من بانگ هل من ناصر تو که آستینم را ز دست عمه‌ام زینب کشیدم فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم تو کرم کردی که من در قلزم خون […]

پ
پ

ناله‌ی هل من معین

ای عمو تا ناله‌ی هل من معینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه، با شور جانبازی دویدم

آنچنان دل بُرد از من بانگ هل من ناصر تو
که آستینم را ز دست عمه‌ام زینب کشیدم

فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم
تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم

جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت
بانگ مادر مادر زهرا، در این صحرا شنیدم

گر چه طفلی کوچکم، اما قبولم کن، عمو جان
برسر دست تو، من قربانی شش ماهه دیدم

کس نداند جز خدا کز غصه‌ی مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم؟

دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد
سرچه باشد؟ تیر عشقت را بجان خود خریدم

تا برون از خیمه‌ گه رفتی، دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بریدم

جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم!

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.