سلام بر ابراهیم ایران
بهناماو….
ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم
دل که از گوشت باشد تاب نمیآورد، هی به سینه میکوبد، هی به خود میپیچد، هی پرانول لازم میشود، دریچه میترالش، شل میشود، باتری قلمی هم کارگر نمیشود، آنوقت این مشت را هی میزند به قفسه سینه تا شاید نفسی تازه کند…
آدمیم دیگر و محکوم به آدمیت در چهارچوب جسم گوشتی که روح را گنجایش نیست در این حجم کوچک و مادی. چه بسیار بزرگانی که این جسم را خسته کردند و خودشان را پرواز دادند از کنج قفس جان.
درد اما این واژه مقدس، معبری است در رهایی جسم به روح. آنوقت که ابراهیم ایران نه از اور تاریخی، که از غرب ایرانم متولد میشود به ابدیت.
ابراهیم را چه نیاز به گلستان، او اگر بناست از جسم مادی بکَند در گلستانهای غرب ایران هم میتواند، او میبُرد از هرچه جسم است و ماده، تا به معنا برسد.
ابراهیم را چه ترس از آتش؟ او “بردا و سلاما” در آستین دارد و وسط آتش میرسد به حوض کوثر، کنار پدر.
ابراهیم را با بتها چهکار؟ ابراهیم اول بت نفس را سر میبرد و بعد سراغ بت بزرگ میرود.
ابراهیم اما خنجر دارد، خنجری که نمیبُرد. ابراهیم سنگ راست میگذارد در ترازوی خدا و سنگهای ناصاف را به شیطان حواله میکند، حال این شیطان درونش باشد یا شیطان آنطرف دنیا، شیطان بزرگ آمریکایی.
ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم… مگر عهدین ندیدی؟ مگر قرآن نخواندی؟ “سلام علی ابراهیم…”
سلام بر ابراهیم ایران،
سلام به خادم سلطان،
سلام به لحظه پر لذت “و من یمت یرنی”،
سلام بر دل پاک و دست خدمتگذار،
سلام به همه اشکهای گونههای مردم ایران.
سلام به صحن قدس حرم، سلام به خانه مقدس دور، سلام به مزار ابراهیم در الخلیل در جوار قدس.
سلام به حرم به قدس به صحن قدس، سلام به زیارت، سلام به نیابت، سلام به اجابت، سلام به لیاقت.
خداحافظ جسم لجوج و دستوپاگیر و هزار سلام به لحظه لحظه شهادت.
شهادتت مبارک شهید جمهور
✍🏻 خانم فاطمه میریطایفهفرد
ثبت دیدگاه