دمم را مدد را ز زهرا گرفتم
سرم را اگر که به بالا گرفتم
دمم را مدد را ز زهرا گرفتم
در این سایهٔ چادرِ مادر خود
به گردی، مقامی ز بالا گرفتم
کسا خواندم و گفتم اینی که هستم
شرف را از این خاکِ پاها گرفتم
شرابِ طهورست این عشق و یعنی
که سبقت از امروز و فردا گرفتم
به هر فاطمیه شدم معتقدتر
از این غم تولی، تبری گرفتم
در آتش نبودم بسوزم ولیکن
رسیدم از این خانه گرما گرفتم
دلم گُر گرفت از درش تا به کوچه
که این سوختن را ز مولا گرفتم
نشستم به کوچه ببینم حسن را
به دندانِ خود آستین را گرفتم
هوایِ خوشم را در این گریههایم
به زهرا به زهرا به زهرا گرفتم
شاعر: حامد آقایی
ثبت دیدگاه