دل‌نوشته | بهشت من اینجاست
07 خرداد 1402 - 21:27
شناسه : 60812
11

بهشت من اینجاست شعرخوانی دیشب از دوردست‌ها دیدم، بودی از ماه هم تو بالاتر صبح یک شهر روشن از نورت، مثل خورشیدخانه شد یکسر آمدم سمت نور بی‌تردید، زیر پایم بهشت جاری بود از قضا بی‌قرار باریدم، پا به پای مسیر تا آخر آمدم از کویر تنهایی، باز کن در به روی من آرام السلام […]

پ
پ

بهشت من اینجاست

شعرخوانی

دیشب از دوردست‌ها دیدم، بودی از ماه هم تو بالاتر
صبح یک شهر روشن از نورت، مثل خورشیدخانه شد یکسر

آمدم سمت نور بی‌تردید، زیر پایم بهشت جاری بود
از قضا بی‌قرار باریدم، پا به پای مسیر تا آخر

آمدم از کویر تنهایی، باز کن در به روی من آرام
السلام علیک یا بانو، آمدم از رواق بالاسر

می‌شناسم در این حوالی‌ها، عطری از بوی یاس با مریم
چادرت آبروی ایران است، چادرت یادگاری مادر

ناگهان نفحه‌ای مرا با خود، برد تا کوچه‌های بارانی
سمت بغداد یک پدر می‌گفت، السلام علیک یا دختر

خسته از کاروان جدا ماندم، سمت مشرق نشانه‌ای پیداست
از خراسان به قم ندا آمد، السلام علیک یا خواهر

گشت جاری شمیمی از مشهد، هر کجا رفت گنبدی رویید
اخترانِ قبیله‌ی عشقند، السلام علیک سرتاسر

خسته‌ام دل شکسته‌ام بانو! باز کن در به روی من آرام
اشفعی لی… بهشت من اینجاست، ساغر اینجا پر است از کوثر

شاعر: مصطفی سیاه‌پوش

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.