«داستان غدیر» ۱
14 تیر 1402 - 0:05
شناسه : 61694
3

«داستان غدیر» ۱ 🔸️پرده اول: شنبه بیست و پنجم ذی‌القعده سال دهم هجرت مدینه پر از جنب و جوش است. متفاوت از روزهای دیگر، مردم خود را برای سفر حج آماده می‌کنند. گروهی با دوستان و آشنایان خود خداحافظی می‌کنند تا خود را به کاروان مکه برسانند. حانیه نوجوان پانزده ساله‌ای است که هنگام سخنرانی […]

پ
پ

«داستان غدیر» ۱

IMG_20230704_225917_656TUUVJMN

🔸️پرده اول:

شنبه بیست و پنجم ذی‌القعده سال دهم هجرت
مدینه پر از جنب و جوش است. متفاوت از روزهای دیگر، مردم خود را برای سفر حج آماده می‌کنند. گروهی با دوستان و آشنایان خود خداحافظی می‌کنند تا خود را به کاروان مکه برسانند.
حانیه نوجوان پانزده ساله‌ای است که هنگام سخنرانی پیامبر در مسجد حاضر بوده و شنیده است که حضرت محمد(ص) از مردم برای حضور در حجه‌الوداع دعوت می‌کنند.
سر سفره شام از صحبت‌های پدر و مادرش در می‌یابد که آن‌ها می‌خواهند برای سفر حج، خود را آماده کنند و در این مدت، حانیه باید در خانه عمویش بماند.
اما قلب حانیه بی‌تاب‌تر از والدینش، برای حضور در این سفر معنوی می‌تپد. این را می‌شود از چشمان ملتمس حانیه فهمید. مادر، خط نگاه حانیه را می‌خواند و پیام آن را به پدر منتقل می‌کند. بعد از کمی فکر کردن، سرش را بلند می‌کند و می‌گوید چه اشکالی دارد، دختر زیبای من همراهمان باشد. گویا دنیا را به حانیه دادند، فریادی از شوق بر می‌آورد و می‌رود که وسایل سفر را آماده کند.

ادامه دارد….

✍سیدزینب میرزایی

عید‌غدیر
یا‌ امیرالمومنین

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.