حکمت خداوند
22 خرداد 1402 - 21:26
شناسه : 61185
5

حکمت خداوند می‌گويند: يكی از صحرانشينان، سگی و الاغی و خروسی داشت كه خروس، او را برای نماز صبح بيدار می‌كرد… سگ مراقب او بود و الاغ، بار او را می‌برد. شبی روباه، خروس او را برد و خورد، آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد…! روز ديگر گرگ آمد و الاغ او […]

پ
پ

حکمت خداوند

IMG_20230606_193229_292LzNbnVe

می‌گويند: يكی از صحرانشينان، سگی و الاغی و خروسی داشت كه خروس، او را برای نماز صبح بيدار می‌كرد…
سگ مراقب او بود و الاغ، بار او را می‌برد.
شبی روباه، خروس او را برد و خورد، آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد…!
روز ديگر گرگ آمد و الاغ او را گرفت و شكم الاغ را دريد…
آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد.!
روز ديگر سگ او مُرد…
گفت: «لا حول و لا قوة الّا بالله»، شايد صلاح من در آن باشد.!
اتفاقا جمعی از دشمنان، قصد قبيله او كردند.
نزدیک به خانه‌های آنها آمده، انتظار فرصت می‌كشيدند…
چون شب شد، سر آنها ريختند و اموال آنان را غارت كردند و مردان را به قتل رساندند، اما چون از خانه آن مَرد هيچ صدایی نمی‌آمد، او را نكشتند…

* کار خدا بی‌حکمت نیست*

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.