حامد کاشانی: حضرت زینب(س) در خطبه‌خوانی کاری می‌کرد که دیگران ساکت می‌شدند+فیلم
28 آبان 1402 - 7:15
شناسه : 66177
2

حامد کاشانی: حضرت زینب(س) در خطبه‌خوانی کاری می‌کرد که دیگران ساکت می‌شدند+فیلم حجت‌الاسلام حامد کاشانی گفت: از طرف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلاغتی به حضرت زینب کبری سلام الله علیها رسیده بود که بعد از خطبه‌ او سخنوران لال شدند! به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام حامد کاشانی سخنران مذهبی و […]

پ
پ

حامد کاشانی: حضرت زینب(س) در خطبه‌خوانی کاری می‌کرد که دیگران ساکت می‌شدند+فیلم

حجت‌الاسلام حامد کاشانی گفت: از طرف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلاغتی به حضرت زینب کبری سلام الله علیها رسیده بود که بعد از خطبه‌ او سخنوران لال شدند!

حامد کاشانی: حضرت زینب(س) در خطبه‌خوانی کاری می‌کرد که دیگران ساکت می‌شدند+فیلم

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام حامد کاشانی سخنران مذهبی و پژوهشگر تاریخ اسلام در سخنانی به مدح حضرت زینب سلام الله علیها پرداخت. او در این سخنرانی اظهارداشت:

مرحوم آیت الله اردوبادی قصیده‌ای در مدح حضرت زینب کبری سلام الله علیها دارد که خیلی عجیب و فوق العاده است، هم قله‌ ادبیات است و هم قله‌ مفاهیم. ایشان ۶۵ سال قبل از دنیا رفته است. باید کاری کرد که ما هم ماندگار باشیم. این ما هستیم که مرده‌ایم! این بزرگواران زنده هستند.

یک بیت آن را مرحوم استاد فاطمی‌نیا خیلی دوست داشتند، ان شاء الله ایشان با حضرت زینب کبری سلام الله علیها محشور باشند.

با دو بیت شروع می‌کند که حضرت زینب کبری سلام الله علیها را مدح می‌کند، بعد می‌گوید:

وَمِنَ النَّبُوَّةٍ فِی أسِرَّةِ وَجهِهَا/ بَلَجٌ کَمِثلِ الشَّمسَ یَجلُو الغَیهَبَا

در خطوط صورت او نور درخشانی بود، نور نبوّت در چهره و جبین او بود، نور نبوّت در چهره‌ او به ارث رسیده بود که به هر سمتی که رفت تاریکی روشن کند.

وَتَضُوعُ مِنهَا لِلخلَافَةٍ عَبقَةٌ/ تَطوِى بِنَفحَتِهَا الصَّحَاصِحَ وَالرَّبَى

از عطر خلافت به همراه ایشان بود، به هر کجا که می‌رفت در پستی و بلندی‌ها عطر خلافت و امامت می‌پیچید.

بِجَلالِ أحمَدَ فِی مَهَابَةِ‌ حَیدَرٍ/ قَد أنجَبَت اُمُّ الأئِمَّةِ زَینَبَا

مادر امامان دختری به جلال مصطفوی و هیبتِ مرتضوی به دنیا آورد.

فَبِمَجمَعِ الشَّرَفَینِ بَضعَةُ فَاطِمٍ/حَصَلَت عَلَى اُکرُومَةٍ عَظُمَت نَبَا

نقطه‌ التقاء نبوّت و امامت، او پاره‌ تنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرزندی به دنیا آورد که خبرِ او به همه‌ عالم پیچید. یک تنه چه کرد!

وَرَبِیبَةُ الخَدرِ المُقَدَّسِ زَانَهَا/ عِلمٌ حَوَتهُ حَبوَةً … لَا مَکسَبَا

پروریده‌ عفاف و پوشش، زینتِ او علمی بود که «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة»، این علم در آغوش مادر به او رسیده بود.

وَعَنِ الوَصِیِّ بَلَاغَةٌ خُصَّت بِهَا

می‌دانید وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سخن می‌فرمودند، امیرالخطبا، امیرالبیان بود. حتّی دشمن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به این موضوع اعتراف می‌کرد، می‌گوید:

وَعَنِ الوَصِیِّ بَلَاغَةٌ خُصَّت بِهَا/أعیَت بِرَونَقِهَا البَلِیغَ الأخطَبَا

از طرف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلاغتی بود که به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اختصاص پیدا کرد، کاری کرد که بعد از خطبه‌ او سخنوران لال شدند! قدیم‌ها اینطور بود که پنج نفر منبر می‌رفتند، گاهی یک نفر حرف می‌زد و دیگر نفر بعد جرأت نمی‌کرد روی منبر برود.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها در خطبه‌خوانی کاری کرد که مابقی سخنوران را لال کرد.

مَا استَرسَلَت إلاّ وَتَحسَبُ أنَّهَا/ تَستَلُّ مِن غَررِ الخِطَابَةِ مِقضَبَا

اینطور نبود که بخواهد خیلی هم طولانی حرف بزند، در همان جمله‌ اول کلام بالا بود. جای شما خالی، آن روزی که خطبه می‌خواند، اگر بودید می‌دیدید که با آن خطبه‌ شگفت‌انگیز او انگار شمشیر می‌گرداند.

أو أنّهَا الیَزَنِیُّ فِی یَدِ بَاسِلٍ/ أخلَى بِهِ ظَهراً وَ أوهَى مَنکَبَا

یا انگار این کلام نیزه‌ی تیزی در دست یک پهلوان بود، سینه‌ای را درید و پشت این‌ها را شکست.

مرحوم استاد فاطمی‌نیا خیلی این بیت را دوست داشت:

أو أنَّ فِی غَابِ الإمَامَةِ لَبوَةً /لِزَئِیرِهَا عَنَتِ الوُجُوهُ تَهَیُّبَا

یا در بیشه‌ امامت شیری بود، که دست او بسته بود و لباس او دون شأن او بود، چوب‌دستی هم در دست یزید ملعون بود، ولی با نعره‌ او چهره‌ همه از ترس در هم کشیده شده بود.

أو أنَّهَا البَحرُ الخِضَمُّ تَلَاطَمَت/ أموَاجُهُ عِلماً حُجىً بَأساً إبا

یا دریای پهناوری بود که موج می‌زد، امواج او علم و عقل و شجاعت و مناعت طبع بود.

أو أنَّ مِن غَضَبِ الإلَـهِ صَوَاعِقاً/لَم تُلفِ عَنهَا آلُ حَربٍ مَهرَبَا

یا او صاعقه‌ عذاب الهی بر سر یزید ملعون بود، که وقتی سخن می‌گفت آل حرب (یعنی فرزندان ابوسفیان) به دنبال راه فرار می‌گشتند اما نمی‌توانستند از دست ایشان فرار کنند، راه فرار پیدا نمی‌کردند.

أو أنَّ حَیدَرَةً عَلَى صَهَوَاتِهَا/ یُفنِی کَرَادِیسَ الضَّلَالِ ثُباًثُبَا

یا انگار حیدر آمده بود، مانند آن لحظه‌ای که بر بلندای مرکب نشسته بود و شمشیر می‌زد، این لشگریان و ظفرنامه‌نویسان جمع شده بودند تا نامه بخوانند، اما همه‌ این‌ها را از هم گسست و همه از هم فرار می‌کردند و فاصله می‌گرفتند.

فیلم این سخنرانی را ببینید:

پایان پیام/

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.