تلنگر | جهان هركس
17 آذر 1402 - 23:02
شناسه : 66651
11

جهان هركس كشتی‌رانی مگس مگسی بر پرِكاهی نشست كه آن پرِ كاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دریانوردی و كشتی‌رانی خوانده‌ام. در این كار بسیار تفكر كرده‌ام. ببینید این دریا و این كشتی را و مرا كه چگونه كشتی می‌رانم. *او در ذهن كوچك […]

پ
پ

جهان هركس

irs01_s3old_660x660_AMVUgOV9_2326703_1626103337520806817.jpeg0TbXdcb

كشتی‌رانی مگس

مگسی بر پرِكاهی نشست كه آن پرِ كاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دریانوردی و كشتی‌رانی خوانده‌ام. در این كار بسیار تفكر كرده‌ام. ببینید این دریا و این كشتی را و مرا كه چگونه كشتی می‌رانم.

*او در ذهن كوچك خود بر سر دریا كشتی می‌راند. آن ادرار، دریای بی‌ساحل به نظرش می‌آمد و آن برگ كاه، كشتی بزرگ.

زیرا آگاهی و بینش او اندك بود.

*جهان هركس به اندازه ذهن و بینش اوست. آدمِ مغرور و كج‌اندیش مانند این مگس است. و ذهنش به اندازه درك ادرار الاغ و برگ كاه.

داستانی از مثنوی‌معنوی

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.