او دیگر مانند گذشته فردی عادی نیست، هرچند بخواهد و بگوید از جنس خودمان است. رسانههای عمومی ایران و جهان و شبکههای گستردهی مجازی همهی گفتهها، رفتارها، نشستنها و برخاستنهای او را از نظر میگذرانند و به ساکنان دهکدهی جهانی نشان میدهند.
اگر رئیسجمهور، سالم و شیفتهی خدمت باشد – که امید داریم چنین باشد – و یا اگر خدای ناکرده روانآزرده و تشنهی قدرت، کاری از دستمان برنخواهد آمد.
زیرا آزمودهایم و نیک میدانیم که در صورت علم به برخی از نارساییهای خوی و رفتار رئیس دولت، مجال و یارای آن را نخواهیم داشت که از سر خیرخواهی برداشت خود را هر چند به شیوهای پسندیده بازگو کنیم و به تغییر رفتار و رویهاش امیدوار باشیم.
مگر نبودند عدهای از صاحبنظران آزادهی آمریکایی که در گرماگرم فعالیتهای انتخاباتی دونالد ترامپ و چند ماه پس از پیروزی او با تحلیلهای علمی و روشن، نقاب از چهرهی بیمار و خطرناک او کنار زدند و دربارهی تصمیمگیریها و برخوردهای نابخردانهی وی برای امنیت و رفاه ملی و بحرانسازیهای مکرر در عرصهی جهانی هشدار دادند؛ اما نتوانستند از تنشآفرینیهای او اندکی بکاهند.
یادآوری میکنیم: دان. پی. مک آدامز، یکی از برجستهترین روانشناسان سیاسی آمریکا، شش ماه پیش از برگزیدهشدن ترامپ به ریاستجمهوری در مجلهی معتبر آتلانتیک در مقالهای بلند نوشت:
«ترامپ نمونهی بیهمتای خودشیفتگی است. برونگرایی بسیار بالای او با خودشیفتگی افراطیاش او را به انجام رفتارهای پُرخطر میکشاند. توافقپذیری بسیار پایین از او فردی ساخته است بیعاطفه، متکبر، ناهمدل و دشنامگو. پرخاشگری او آنچنان آشکار است که هستهی هیجانیاش را تشکیل میدهد، با اینکه باور عمومی بر این است که همهی سیاستمداران ادعاهای دروغ بر زبان میآورند، اما ترامپ در این مورد نیز منحصربهفرد است.»
با چنین صفات منفی شخصیتی، مک آدامز سرنخهایی از رفتارهای نگرانکنندهی ترامپ را بعد از پیروزشدن در انتخابات بهدست داد: «الگوی تصمیمگیری سیاسی خشن و بدون احساس، تغییر سریع و راحت مواضع خود، نترسیدن از تصمیمگیریهای خطرناک؛ تصمیمهایی که به او هیجان مثبت میدهد. ترککردن اتاق جلسه، در مذاکرات با کنگره و رهبران خارجی بهعنوان نوعی مانور سیاسی.»1
اَش کرافت، در شمارهی 14 مجلهی رواندرمانی و سیاست بینالملل (2016) مقالهای را با عنوان: «دونالد ترامپ: خودشیفته، بیمار روانی یا نمایندهی مردم»2 منتشر کرد.
ب. ایکس. لی، ده ماه پس از جایگرفتن ترامپ در کاخ سفید، کتابِ مورد خطرناک دونالد ترامپ: ارزیابیهای 27 روانپزشک و متخصص سلامت روان از شخصیت رئیسجمهور3 را انتشار داد. در این کتاب، نویسندگان استدلال میکنند که سلامت رئیسجمهور بر سلامت مردم آمریکا تأثیر میگذارد و بعید نیست او کشور را بهعلت اختلال شخصیت خود در معرض جنگ قرار دهد. هرکس که به اندازهی ترامپ بیثباتی هیجانی و ناپایداری روانی دارد نباید بهطور کامل اختیار مرگ و زندگی مردم را به او سپرد.
بسیاری از پیشبینیهای روانشناسان و روانپزشکان که شخصیت ترامپ را تحلیل کردند به حقیقت پیوست و مردم ایالات متحده را بر آن داشت که نگذارند او برای بار دوم بر مسند قدرت قرار بگیرد.
اینکه روانشناسان با چه رویکرد علمی و با کدام روشهای شخصیتی میتوانند ویژگیهای شخصیتی روسایجمهور و دولتمردان را مطالعه و ارزیابی میکنند، در فرصتهای بعد به آن خواهیم پرداخت. اینک به توضیحِ اهمیت نقش و موقعیت رئیسجمهور میپردازیم.
تصمیمگیریها و تأثیرگذاریهای رئیسجمهور
در نظام حکمرانی، رئیسجمهور نقش مهم و برجستهای دارد. تصمیمهای او بر مدیریت داخلی کشور در حوزههای اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی و در مناسبات خارجی سرنوشتساز است.
افزون بر تصمیمگیری – که فرایندی است آگاهانه برای شناسایی و ارزیابی گزینههای جایگزین یک مسئله و انتخاب گزینهای درست و عقلانی – ویژگیهای شخصیتی و رفتاری رئیسجمهور نیز در طول زمان، به صورت ناآشکار بر خُلقوخو و رفتار مردم اثر میگذارد.
فرد گریناشتاین، تصمیمگیری و تأثیرگذاری، رئیسجمهور را نتیجه و نشانگر سبک عملکرد او میداند. از نظر این پژوهشگر روانشناسی سیاسی، شش خصوصیّت نسبتاً پایدار فردی سبک رفتاری و اجرایی رئیسجمهور را شکل میدهد و میسازد:
1. ارتباط عمومی: توانایی برقرارکردن رابطهی گرم و آموزنده با مردم، نمایندگان مجلس، دانشگاهیان، ورزشکاران، نمایندگان ادیان و مذاهب، جوانان، هنرمندان و نیز جامعهی بینالملل و رهبران و نمایندگان کشورهای خارجی، این مهارت برگرفته از صفت پسندیدهی مردمداری و مهارتهای اجتماعی و سخنوری است.
2. سبک شناختی: روش جذب و پردازش اطلاعات زیادی که به او میرسد و توانایی درک پیجیدگیهای مشکلات داخلی و کشمکشهای خارجی و رسیدن به تصمیم درست.
3. ظرفیت سازمانی: شناخت تواناییهای همکاران و کارکنان نزدیک به خود و قراردادن هرکدام در موقعیت و شغل مناسب. ارتباط منظم و سازنده با وزیران و مشاوران، فرصتدادن و اعتمادکردن به آنها که دیدگاههای خود را، هرچند مخالف نظر رئیسجمهور باشد، با او در میان گذارند.
4. مهارت سیاسی: مهارت بهکارگیری شگردها و ترفندهای دقیق، زیرکانه و بجا، هنگام روبروشدن با مخالفتها و فشارهایی که نهادهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی و نیز صاحبنظران برجسته و تأثیرگذار داخلی ابراز و اِعمال میکنند. برخورداری از مهارت بالای سیاسی باعث جلب نظر موافق و حمایت مردم کشور از رئیسجمهور و نیز جامعهی جهانی از سیاستها و برنامههای او خواهد شد.
5. هوش هیجانی: دخالتندادن هیجانها بهویژه هیجانهای ناخوشایند، گرایشها و امیال خود در قضاوتها، تصمیمگیریهای و سیاستگذاریها.
6. چشمانداز: داشتن هدفهای بلند، روشن و مشخص برای پیشرفت و توسعهی کشور و امنیت و رفاه عمومی و تنظیم جدول زمانبندی واقع بینانه برای دستیابی به آن هدفها.4
ویکتوریا نیلی، پژوهشگر سیاسی دانشگاه هافسترا براساس نظریهی گریناشتاین، تصمیمگیریهای چهار رئیسجمهور آمریکا؛ هری ترومن، لیندن جانسون، جرج بوش (پدر) و جرج بوش (پسر) را در سیاستگذاری خارجی در اقدام به جنگهای کره، ویتنام، خلیج فارس و جنگ عراق را با توجه به هرکدام از شش خصوصیت یادشده به تفصیل بررسی و تبیین کرده است.5
آنچه که حکیمان و دانشمندان گذشته مانند افلاطون، ارسطو، فارابی، ابن خلدون و کانت و نیز جامعهشناسان و روانشناسان سیاسی ، تاریخنگاران و سیاستورزان معاصر بر آن اتفاق نظر دارند این است که تصمیمگیری رهبران کشورها که بر امنیت، رفاه، سلامت و رشد مردم دیارشان تأثیر زیاد و پایداری میگذارد باید عاقلانه و خردپذیر باشد.
بررسیهای تاریخی از شیوهی فرمانروایی حاکمان گذشته و تحلیل اقدامهای روسای جمهور در زمانهی ما، نشان میدهد که بسیاری از سران کشورها هنگام روبروشدن با بحرانهای داخلی و یا در زمان کشمکش و درگیری سیاسی و امنیتی با دیگر کشورها، تصمیمهای نابجا و غیرعقلانی گرفتهاند.
رابرت جرویس، استاد روابط بینالملل دانشگاه کلمبیا، در بحث بازدارندگی تهدیدهای خارجی برای امنیت از چهار راهبند عقلانی که حساسیت بازیگران سیاسی را نسبت به اطلاعات تازه کاهش میدهد و توانایی آنان را برای واکنش به موقعیت نابهنگام محدود میکند، بهصورت زیر نام میبرد:
1. بیشاعتمادی و بیشباوری به توانِ شناختی
2. فهم دادههای تازه با باوری از پیش موجود
3. نادیدهگرفتن بدهبستان میان ارزشها
4. کنارهگیری تدافعی که فرایندی بیش از آنکه شناختی باشد، نفسانی است.6
باربارا تاکمن، نویسنده و تاریخنگار آمریکایی، که بهخاطر نگارش جذاب و علمی رویدادهای تاریخی، دو بار جایزهی معروف پولیتزر را دریافت کرده است، در کتاب «تاریخ بیخردی: از ترویا تا ویتنام»، حکمرانی ناکارآمد را چهار گونه و اغلب آمیزهای از این چهار قسم میداند:
استبداد و ستمگری
جاهطلبی و کشورگشایی
بیکفایتی در مدیریت کشور
نابخردی و اصرار بر کژاندیشی
او در این کتاب با گزارشی مستند از خطاهای بزرگ فرمانروایان کشورها در گستره تاریخی، از نبرد ترویا در سدهی سیزده پیش از میلاد تا پایان جنگ آمریکا با ویتنام در سال 1975، نابخردی را که میتواند هم سبب و هم نتیجهی سه گونهی دیگر ستمگری، جاهطلبی و بیکفایتی باشد، عامل اصلی فروپاشی نظامهای حکومتی میشناسد.
خِرد از نظر تاکمن، داوری برپایهی تجربه و عقل سلیم و اطلاعات موجود است و بیخردی یا به تعبیر او خشکمغزی عبارت از این است که اوضاع و احوال را بر مبنای تصورات ثابت و پیشساخته ارزیابی کنیم و علائم و قرائن مخالف را نادیده بگیریم یا مردود بشماریم و به پیروی از آرزوهایی عمل کنیم و به واقعیتها تسلیم نشویم.
خشکمغزی به معنای امتناع از عبرتگرفتن از تجربه نیز هست. از نظر تاکمن، پهناورترین جولانگاه نابخردی عرصهی حکومت است، چون آنجاست که آدمی بر دیگران تسلط مییابد و آنگاه تسلط برخود را از دست میدهد.
تامس جفرسون به دوستی نوشت:«بشر هروقت نگاه حسرتآمیز به مقام انداخته در افکارش گند و فساد پیدا شده است!» آدام اسمیت، معاصر او هم نوشت:«مقام یا هدف نیمی از زحمتهای عُمرانهی انسان و موجب همهی جوشو خروشها و همهی غارتها و بیدادهایی است که آز و جاهطلبی به این جهان آورده است.»
قدرت برخاسته از ریاست، مهمترین لغزشگاه افتادن در نابخردی است. رکود یا جمودنگری که در کمین فرمانروایان و حکومتگران است، به این معنی است که آنها اندیشهها و تصوراتی که از آغاز داشتهاند، همانطور ثابت و دستنخورده نگاه دارند.
این پافشاری بر نظر و تصمیم نادرست، کشتزار باروری است برای نابخردی! شاید بهنظر برسد که بهرهگرفتن از مشاوران خردمند و با تجربه در حوزههای مختلف و بردن تصمیمهایی مهم در شورای مشاوران، راه برونرفت از سیستم بستهی خودمحوری است. سیستم بستهای که اگر با چرخهی مشورت،که حکم پسخوراند سیستم را دارد، زنده و پویا نشود، آنتروپی آن افزایش مییابد و به ایستایی و فروپاشی میانجامد.
دردناکانه، تحلیل تصمیمگیریها و عملکرد عدهی زیادی از رئیسانجمهور کشورها در زمان مدیریت و یا پس از پایانیافتن دورهی ریاست آنها ثابت کرده است که به سه دلیل، مشاوران نقش تعیینکنندهی تصحیح و یا تعدیل دیدگاههای مقام برتر خود را ندارند:
نخست آنکه، برخی صفات منفی شخصیتی رئیسجمهور، همانگونه که در مورد ترامپ یادآور شدیم، مانع رویآوردن به مشاوران و صاحبنظران و پذیرفتن رأی آنها میشود.
دوم، عامل قدرت است که زمینهساز خودبینی و خودفریبی است .
و سوم اینکه، به قول تاکمن، معمولاً چون مشاوران میخواهند موقعیت خود را در کانون قدرت مستحکم کنند، به حاکم و رئیس خود نظری میدهند که خوشایند او باشد!7
جهتگیریها و رفتارهای یک سیاستمدار، مانند هر فرد دیگری، از تعامل عوامل محیطی و اجتماعی و ویژگیهای روانشناختی او برانگیخته میشود. این واقعیتها را ۸۵ سال پیش، کورت لوین، روانشناس معروف در نظریهی میدانی خود و در بحث «فضای زندگی» با دقت و روشنی توضیح داده است.
این بخش از نوشتار را که، در آن به اهمیت و چالشها و دشواریهای تصمیمگیری رئیسجمهور در ادارهی کشور و در مناسبات بینالمللی پرداختیم، با دو آموزهی کوبنده و روشنگر امام علی(ع) – نورانیترین و موفقترین چهرهی حکمرانی در تاریخ بشر – را پایان میبخشیم:
منصبهای حکومتی، میدان آزمون و مسابقه مردان است.9
هرکه استبداد رأی داشته باشد (بر نظر و تصمیم خود پافشاری کند و از آن برنگردد) به نابودی میرسد و هرکه با مردان (خردمند) مشورت کند در خرد و دانش آنها شریک میشود.10
تأثیرگذاری رئیسجمهوربر خوی و رفتار مردم
در دیوان حافظ دو یادکرد متفاوت و گاه متضاد از شیراز، زادگاه و زیستگاه او میبینیم: توصیفی چشمنواز و عاشقانه و برداشتی ناارزنده و شِکوهآمیز. در تصویر اول، افزون براینکه شیراز با آب رُکنآباد خود که از تپههای اللهاکبر جاری میشود و باد خوشنسیمی که در آن میوزد، همانند خال زیبایی است که بر سیمای هفت اقلیم جهان جلوهگری میکند و پریرویانِ پُرکرشمه و «سهیقدان سیهچشم ماهسیما» در هرگوشهی آن هوش از سر عارف و عامی میربایند، مردمی صاحبکمال و یارانی زندگیبخش دارد:
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بجوی از مردم صاحب کمالش
***
هوای منزل یار، آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی زِ خاک شیرازم
در پیرنگ تابلو دوم، عناصر طبیعت را تیره و مبهم میبینیم:
صرصری زهرآگین، سرسبزی و طراوت درختان و رنگ و بوی شاداب و دلانگیز گُلها را از بین برده است، جوانان از بیم برچسب عیب خوردن به کُنج خانههای خود خزیدهاند، زندهدلان پاکاندیش با هزارگونه سخن در دهان و لب خاموش، هراسان بر کناره میروند و تودهی مردم که بیاعتنا به کرامت انسانی خود شدهاند، در منجلاب ریاکاری و فرومایگی درغلتیدهاند.
این شیراز، دیگر آن زادگاه محبوب حافظ نیست که اگر از آن دور شد، دلتنگش شود و مویههای غریبانه سردهد. سرزمینی است سفلهپرور که چون ارزش فرهیختگان و هنرمندان اصیل را پاس نمیدارند، باید از آن سفر کند و در سرزمین دیگری مسکن گزید:
آب و هوای فارس عجب سفلهپرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم!
***
سخندانی و خوشخوانی نمیارزند در شیزار
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
تفاوت این دو وضعیت شیراز و مردم آن در فاصلهی زمانی حدود ده سال، بهدلیل تفاوت در نوع و شیوهی حکمرانی ابواسحاق اینجو، پادشاه جوانی که تاریخ از او به نیکخویی، فروتنی، فضیلتپروری، هنر دوستی و دوری از حسد و کینه یاد میکند، با روش ظالمانه و پُر از فریب و تزویر امیر مبارزالدین محمد است: مردی بیادب، عامی، بیاعتدال با پیشینهی منفی در بیدینی و شرابخوری پیش از حکومت، با نشاندادن تعصب خشک و ریاکارانه در اجرای احکام و مناسک دین، پس از به قدرت شاهی رسیدن. حکومتی که در آن آرامش، سلامت و رفاه و پاکیزهخوییِ مردم با تیغ دولبهی خونآشامی و تظاهر به پاسداری از شریعت، آسیبهای مرگبار دید.11
استاد محمدعلی اسلامی ندوشن در تفسیر کوتاهی که بر غزل معروف حافظ با مطلع:
یاری اندرکس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
تأثیر حکمرانی بد و نابخردانه را بر شکلگیری خُلقوخوی مردم بهروشنی و رسایی ترسیم کرده است:
«ردیف «چه شد؟» بیانکنندهی از دسترفتن یک دوران حسرت بار است. زمانه، گویی از جوهر حیاتی خود تهی گردیده است. چون شعر مربوط به دورهی تسلط مبارزالدین بر فارس است، در واقع، تصویری از شیراز ماتمزده را ترسیم میکند. گروهی از هواداران و نزدیکان شیخ ابواسحاق کشته شده یا فرار کردهاند یا در حبس بهسر میبرند و در میان آنان کسانی بودهاند که چه بسا با حافظ همنشین و مأنوس بودهاند. در هرکوی و برزن و قصر و دیوان و مسجد قیافههای زمخت تازه جای سیماهای آشنای پیشین را گرفته است. پس کجایند آنان که از دیدارشان احساس یگانگی و پشتگرمی بود، دست دوستی میشد به جانب آنان دراز کرد؟
چه شد؟ معنی «چه بر سر آمد»، میدهد. سوال طوری است که گویی آنرا در حال بُهتزدگی مطرح میکنند، چه شد که یک دفعه، ناگهانی، همهچیز وارونه شد؟ مانند آنکه صاعقه به کمر شهر خورده باشد.
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حقشناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد؟
زمینهی اجتماعی بیت آن است که بهدنبال دلهره و بُهتی که بر مردم حاکم شده، نوعی یخبندان اخلاقی عارض گردیده است. این خاصیت در دوران اختناق و رُعب است که مردم دستخوش بعضی عواض روحی میگردند که نشانهاش دل مردگی، بیاعتنایی به همدیگر، کمادبی، بدبینی، نفاق، خودبینی و تکبر است.
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
میخواهد بگوید، همان آفتاب و باد و باران و همان شهر هست، ولی مردم همان نیستند. از لحاظ معنوی سترون شدهاند.
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد، هَزاران را چه شد؟
بر سراسر این باغ دلارا گرد ماتم نشسته است. روایات تاریخی زمان مبارزالدین، این نظر را تأیید میکند. همه سر در پر خود کشیدهاند. در چنین دورانهاست که تزویز و سالوس، مانند نقاب سیاهی چهرهها را میپوشاند و همه را تبدیل به شبروهای منکسر شومی میکند.»
ایشان در پایان مینویسند:
«این غزل در زمان حکومت مبارزالدین، جز در میان عدهای خواص، انتشار نیافته بود وگرنه نمیدانیم که چه بر سر گویندهاش میآمد.۱۲»
این واقعیت تلخ، یعنی تأثیر آشکار تصمیمگیری و اقدامات رئیسجمهور و سهم پنهان ویژگیهای شخصیتی او بر سلامت و رفتار مردم را 27روانپزشک آمریکایی دربارهی خطر «ترامپ رئیسجمهور» بر دگرگونی حالات روانشناختی مردم آمریکا تصریح کردهاند:
«بعید نیست دونالد ترامپ با اختلال شخصیت خود بر سلامت مردم آمریکا تأثیر بگذارد.»
از امام علی(ع) سخن بلند و پُرمعنایی نقل شده است که گفتهاند: «مردم با سبک زندگی زمانهی خود، بیش از خصوصیات پدرانشان همانندی دارند.» و در جای دیگر منسوب به ایشان است که «مردم به فرمانروایان خود بیش از پدرانشان همسانی دارند.»
احمدبنواضح یعقوبی، تاریخنگار و جغرافیدان بزرگ شیعه، کتاب کمبرگ و پُرباری برای نشاندادن شواهد تاریخی و عینی این سخنان در حدود سال 270 هجری قمری تألیف کرده است با عنوان مشاکلةالناس ِلزمانهم(همشکلی مردم با حاکمان خود).
او در این کتاب، ویژگیهایی شخصیتی و رفتاری 31 نفر از خلفای اسلامی را – بعد از حضرت محمد(ص) تا زمان خود – آورده است و با نوعی تحقیق کیفی در حوزهی جامعهشناسی سیاسی همانندی رفتار مردم زمان هر خلیفه را با خصوصیات اصلی آن حاکم نشان داده است. سه مورد را بهعنوان نمونه میآوریم:
1. عبدالملک بن مروان ( 65 – 86 ق)
ویژگیهای شخصیتی: علاقهمند به شعر و اشعار مدح آمیز، خونریزی و شتاب در ریختن خون مردمان.
خُلق و خوی مردم زمانهی او: شاعران بزرگ میدان یافتند. بازار شعر رونق گرفت. شاعران برای دریافت پاداش در مدح امیران و اشراف شعر سرودند. کارگزاران خلیفه در بیدادگری به روش او بودند. استانداران او از جمله حجاج بن یوسف و موسیبننصیر در خونریزی با او همانندی داشتند.
2. عمر بن عبدالعزیز ( 99 – 101 قمری)
ویژگیهای اخلاقی: زُهد و دینداری، تواضع، منع لعن بر علی(ع) در منابر.
خصوصیات مأموران حکومتی و مردم زمانهی او: کاهش خشونتها و ستمگریها، باقیماندن سنت لعننکردن علی(ع) بعد از خلیفه
3. ولید بن یزیدبن عبدالملک مروان ( 125 – 126)
ویژگیهای رفتاری: هوسرانی، شرابخواری، برگزاری مجالس عیش و نوش
رفتار مردم زمانهی او: رونقگرفتن بازار خوانندگان و رقاصان، گسترش محفلهای لهو و لعب، افزایش هرزگی و بیبندوباری
یعقوبی پس از این گزارشهای علمی و میدانی نتیجه میگیرد:
«اما خلیفگان و ملوک اسلام، پس همانا مسلمانان در هر دورهای تابع خلیفه و مَلِکاند. بر راه و روش او سلوک میکنند و از باورهای او پیروی مینمایند.و به هرچه و بر هر اندازه که از وی آگاهاند عمل میکنند و از اخلاق و افعال و اقوال او بیرون نمیشوند!»13
چه باید کرد؟
باربارا تاکمن، کتابِ بسیار پُرمحتوا و بیدارکنندهی خود، تاریخ نابخردی، را با این عبارتها پایان میدهد: «حال که از قدرت چهرهی جاهطلبی و فساد و احساسات مطلع شدیم، در جستوجوی خود برای حکومت فرزانهترممکن است بهتر باشد درصدد آزمون منش و شخصیت برآییم و شهامت اخلاقی را محک تجربه قرار بدهیم.»14
مونتِنی میگوید: «عزم و رشادت (بررسی فرمانروایی) لازم است ولی نه عزم رشادت برخاسته از جاهطلبی بلکه آنکه فرزانگی در عقل و در روح سامانمند مینشاند.» بنابر گزارش گالیور، برای ادارهی امور همگانی باید کسانی را برگزید که راستگویی، عدالت و خویشتنداری صفات اصلی آنها باشد و نیز حُسننیت و تجربه.
و بعد میافزاید: «شاید این فضایل بهراستی در توان هر کسی باشد ولی در نظام ما (آمریکا) در موقع انتخابات این فضیلتها، کمتر از پول و جاهطلبی بیرحمانه کارگر میافتد. مشکل احتمالاً بیش از آنکه تعلیم افراد برای حکومت کرده باشد، آموزش رأیدهندگان است برای تشخیص و ارجگزاری به راستی و درستی و طرد و دغلکاری یادمان باشد که شرط حکومت خردمندانه پرورانیدن جامعهی پویا است.»
امام علی(ع) برای برگزیدن کارگزاران ارشد حکومت چهار معیار را برجسته ساخته است:
1. شایستگی خانوادگی
2. حیا و آزرم
3. پیشینهی زیاد و روشن در مسلمانی
4. تجربه و کارآزمودگی15
بهزودی مردی، نه از دوردستهای افق و نه از آنسوی مرزها، میآید و بر مسند قدرت و حکمرانی مینشیند. ما نه مانند کشورهای پیشرو در مردمسالاری، سازوکاری علمی برای تشخیص ویژگیهای شخصیتی او داشتیم و نه بسیاری از رأیدهندگان کشورمان صرفنظر از وابستگیهای جناحی و گروهی، برای شناخت ویژگیهای پایدار اخلاقی رئیسجمهور برگزیده آموزشهای لازم را دیدهاند.
در چنین وضعیتی تنها میتوانیم دعا کنیم و امیدوار باشیم که رئیس دولت مراقب باشد و تلاش کند در تصمیمگیریهای مهم برای مدیریت کشور و سیاستخارجی خردمندانه عمل کند و از آفتهای عقلستیز قدرت، خود را دور نگه دارد. و با علم به تأثیر زیاد و پنهان و پیدایی که رفتار او بر شکلدهی خُلقوخوی مسئولان حکومتی و تغییر سبک زندگی مردم میگذارند، فضیلتهای انسانی و اخلاقی را در خود ریشهدار و بارور سازد.
اگر ز باغ رعیت مَلک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
(سعدی)
منابع:
1. سپیده دانایی، شماره ۹8-۹۷، صص41-14، مهر و آبان ۱۳۹۵
2. Ashcroft, A. (2016) “Donald Trump: Narcissist, Psychopath orrepresentative of people?” Psychotherapy and Politics International, 14 (3), 217-222
3. Lee, B, X (2007). The dangerous case of Donald Trump: 27 Psychiatrists and mental health experts assess a president. New York, NY, Thomas Dunne Books
4. Greenstein, Fred I, President, Their Styles and Their Leadership, in: Joel Aberbach&Mark Peterson (Eds), Institutions of American democracy: The Executive branch, Oxford university Press, 2005, New York
5. Neely, Victoria, Presidental Personality and foreign Policymaking, www.hofstraeductaion.com
۶. رابرت جرویس (۱۳۹۹)، دولتمردان چگونه فکر میکنند، ترجمه: عباس ملکی و همکاران، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی
۷. تاکمن، باربارا (۱۳۹۹)، تاریخ بیخردی، ترجمه: حسن کامشاد، تهران، کارنامه
8. Hawkes worth, M&Kogan,M(2004), Encylopedia of Government and Politics, Rotledge, U.S.A
۹. نهجالبلاغه، حکمت ۴۴۱
۱۰. نهجالبلاغه، حکمت ۱۵۸
۱۱. انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم (۱۳۶۱)، دیوان حافظ، مقدمه، تهران، جاویدان
۱۲. اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۹۵)، تأمل در حافظ، تهران، شرکت انتشار
۱۳. منتظری مقدم، حامد، «یعقوبی و نظریه همشکلی مردم با حاکمان»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، شماره ۱و ۲، بهار و تابستان ۱۳۸۳
۱۴. باربارا تاکمن (۱۳۹۹)، تاریخ بیخردی
۱۵. نهجالبلاغه، نامه ۵۳
ثبت دیدگاه